نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,
توسط سخی
|
LIFE MATH
ریاضیات زندگی
Smart man + Smart woman = Romance
مرد باهوش + زن باهوش = عشقولانه
Smart man + Dumb woman = Affair
مرد باهوش + زن خنگ = روابط نامشروع
Dumb man + Smart woman = Marriage
مرد خنگ + زن باهوش = ازدواج
Dumb man + Dumb woman = Pregnancy
مرد خنگ + زن خنگ = حاملگی
SHOPPING MATH
ریاضیات خرید کردن
A man will pay $2 for a $1 item he needs
یک مرد بابت یک کالای 1 دلاری که نیاز دارد 2 دلار می پردازد
A woman will pay $1 for a $2 item that she doesn't need
یک زن بابت یک کالای 2 دلاری که نیاز ندارد 1 دلار می پردازد
GENERAL EQUATIONS & STATISTICS
آمار و برابری عمومی
A woman worries about the future until she gets a husband
یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند
A man never worries about the future until he gets a wife
یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد
A successful man is one who makes more money than his wife can spend
یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند
A successful woman is one who can find such a man
یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند
HAPPINESS
شادمانی
To be happy with a man, you must understand him a lot and love him a little
برای اینکه با یک مرد شاد باشید باید او را کاملا درک کنید و کمی دوست داشته باشید
To be happy with a woman, you must love her a lot and not try to understand her at all
برای اینکه با یک زن شاد باشید باید او را کاملا دوست داشته باشید
و اصلا سعی نکنید که او را درک کنید
LONGEVITY
طول عمر
Married men live longer than single men do
but married men are a lot more willing to die
مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر می کنند،
در عوض مردان متاهل بیشتر آرزوی مرگ می کنند
PROPENSITY TO CHANGE
گرایش به تغییر
A woman marries a man expecting he will change, but he doesn't
زمانی که یک زن با مردی ازدواج می کند انتظار دارد که او تغییر کند ولی اینگونه نمی شود
A man marries a woman expecting that she won't change, and she does
زمانی که یک مرد با زنی ازدواج میکند مطمئن است که آن زن تغییر نمی کند و اینگونه میشود
DISCUSSION TECHNIQUE
ادبیات گفتگو
A woman has the last word in any argument
یک زن در بحث حرف آخر را می زند
Anything a man says after that is the beginning of a new argument
بعد از آن، هر حرفی که مرد بزند، شروع یک بحث جدید است
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,
توسط سخی
|
پارک Tobu World در شهر Nikko کشور ژاپن جایگاه نمایشگاه مدلهای کوچک شده ساختمانها و آثار معروف دنیا میباشد. این مدلهای مینیاتوری در ابعاد 1/25 ابعاد آثار واقعی هستند. برای این آثار مینیاتوری در حدود 140000 انسان مینیاتوری طراحی شده است که چهره هیچ کدام شبیه دیگری نمیباشد. همچنین این پارک دارای بیش از 20000 درخت در ابعاد کوچک شده میباشد. طراحی و راه اندازی این پارک بزرگ و دیدنی بیش از 5 سال زمان برده است که شامل 45 نسخه از ساختمانها و سازه هایی است که در لیست سایت های میراث جهانی یونسکو هستند. در میان بناهای مختلف، وجود برج های دوقلو مرکز تجارت جهانی در این مجموعه است که در دنیای واقعی وجود خارجی ندارند. لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید
در صورتی که هر یک از عکسها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture و یا Reload Imageرا انتخاب كنید
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,
توسط سخی
|
راز جاودانگی ...
تنها با شهرت نیست كه میتوان جاودانه شد
این است راز جاودانگی
آیا تا به حال وقتی به پارک رفته ای؛ تو زمین بازی
به بچه هایی که سوار چرخ و فلک هستند نگاه کرده ای؟
یا زمانی که قطرات بارون به زمین برخورد میکنند به صدای اون گوش داده ای ؟
آیا زیبایی بالهای یک پروانه زمانی که به هر طرف پرواز میکند را دیده ای ؟
وقت غروب در آسمانی نیمه ابری؛ آیا انعکاس رنگ خورشید را در ابرها نظاره گر بوده ای ؟
وقتی از دوستی میپرسی حالت چطور است؛ آیا صبر میکنی تا پاسخی دریافت کنی؟
آیا تا بحال به کودک خود گفته ای؛ "فردا این کار را خواهیم کرد"
و آنچنان شتابان بوده ای؛ که نتوانی غم او را در چشمانش ببینی؟
آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.
آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله به پایان می رسانید،
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.
زندگی که یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام گیرید ...
به موسیقی زندگی گوش بسپارید،
پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.
من باور دارم که... همیشه باید کسانى که
صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم
زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آنها را مىبینم
من باور دارم که :
دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است
در اسفند سال 46 دانشجویان تاریخ به عنوان سفر علمی به عراق رفتند و من نیز ابتدا عازم بودم اما در آخرین لحظات ناگهان قسمت نشد. چون نوروز را در سفر بودند و آنجا جشن می گرفتند این نوشته را به در خواست همکارات گرامی بر سر راه نوشتم تا در آن اجتماع بخوانند و اینک به یاد آن حادثه سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه می شناسند که چیست. نوروز هر ساله برپا می شود و هر ساله از آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟!
چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده "عقل" تکرار را نمی پسندد. اما "احساس" تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته اند. جامعه با تکرار نیرومند می شود، احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندرکارند. نوروز که قرن های دراز است بر همه جشن های جهان فخر می فروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتن ها و شور زادن ها و سرشار از هیجان هر "آغاز". جشن های دیگران غالباً انسان را از کارگاه ها، مزرعه ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاق ها و زیر سقف ها و پشت درهای بسته جمع می کند. کافه ها، کاباره ها، زیر زمین ها، سالن ها، خانه ها ... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت می کشاند. گرم از بهار، روشن از آفتاب لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده پاک و ... نوروز تجدید خاطره بزرگی است. خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت.
هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته های پیچیده خود، مادر خویش را از یاد می برد، با یادآوری وسوسه آمیز نوروز به دامن وی باز می گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز می یابد و مادر، در کنار فرزند و چهره اش از شادی می شکفد اشک شوق می بارد فریادهای شادی می کشد، جوان می شود، حیات دوباره می گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می شود. تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنت ها که پیر می شوند فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی می رود و در هر حال آینده ای جوان تر و درخشان تر دارد، چه نوروز راه سومی است که جنگ دیرینه ای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می کشاند. نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست. نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست.
دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار، تنها تغییر است و ناپایداری، چه چیز می تواند ملتی را، جامعه ای را، در برابر ارابه بی رحم زمان (که بر همه چیز می گذرد و له می کند و می رود هر پایه ای را می شکند و هر شیرازه ای را می گسلد) از زوال مصون دارد؟ هیچ ملتی یا یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد. ملت، مجموعه پیوسته نسل های متوالی بسیار است، اما زمان این تیع بیرحم، پیوند نسل ها را قطع می کند، میان ما و گذشتگانمان، آنها که روح جامعه ما و ملت ما را ساخته اند، دره هولناک تاریخ حفر شده است قرن های تهی ما را از آنان جدا ساخته اند. تنها سنت ها هستند که پنهان از چشم جلادان زمان، ما را از این دره هولناک گذر می دهند و با گذشتگانمان و با گذشته هایمان آشنا می سازند. در چهره مقدس این سنت هاست که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنارخویش و در "خود خویش" احساس می کنیم حضور خود را در میان آنان می بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت هاست.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می داریم، گویی خود را در همه نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین بر پا می کرده اند، حاضر می یابیم و در این حال صحنه های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می خورد، رژه می رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می داشته است، این اندیشه های پر هیجان را در مغزمان بیدار می کند که: آری هر ساله حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید همانجا همان وقت، مردم مصیبت زده ما نوروز را جدی تر و با ایمان سرخ رنگ، خیمه بر افراشته بودند و آنزمان که مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده های سرد و خاموش نوروز را گرم و پر شور جشن می گرفتند. تاریخ از مردی در سیستان خبر می دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاهلی آرام کرده بود از قتل عام شهرها و ویرانی خانه ها و آوارگی سپاهیان می گفت و مردم را می گریاند و سپس چنگ خویش را بر می گرفت و می گفت: "اباتیمار : اندکی شادی باید" نوروز در این سال ها و در همه سال های همانندش شادی ای این چنین بوده است عیاشی و "بی خودی" نبوده است.
اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته ای که زمان و حوادث ویران کننده زمان همواره در گسستن آن می کوشیده است. نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان. همه نوروز را عزیز شمرده اند و با زبان خویش از آن سخن گفته اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته اند "نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این روست که نخستین روز فروردین را اهورمزد نام داده اند و ششمین روز را مقدس شمرده اند. چه افسانه زیبایی زیباتر از واقعیت راستی مگر هر کسی احساس نمی کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلماً اولین روز بهار، سبزه ها روییدن آغاز کرده اند و رودها رفتن و شکوفه ها سر زدن و جوانه ها شکفتن، یعنی نوروز بی شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.
اسلام که همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد، نوروز را جلال بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب حضرت علی به خلافت و نیز انتخاب حضرت علی به وصایت، در غدیر خم هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی. آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به حضرت علی و حکومت ایشان داشتند پشتوانه نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت. سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه ای که در دل های مردم این سرزمین بر پا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و در دوران صفویه، رسماً یک شعار شیعی گردید، مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژه خویش، آنچنان که یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز. این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته است، در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می شنیده است پس از آن در کنار آتشکده های زرتشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می خوانده اند از آن پس با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اکنون علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت حضرت علی و حکومت ایشان او را جان می بخشند و در همه این چهره های گوناگونش این پیر روزگار آلود، که در همه قرن ها و با همه نسل ها و همه اجداد ما، از اکنون تا روزگار افسانه ای جمشید باستانی، زیسته است و با همه مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را همه وقت با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و در آمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و عظیم تر از همه پیوند دادن نسل های متوالی این قوم که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منارها بند بندش را از هم می گسسته است و نیز پیمان یگانگی بستن میان همه دل های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران ها در میانه شان حایل می گشته و دره عمیق فراموشی میانشان جدایی می افکنده است.
و ما در این لحظه در این نخستین لحظات آغاز آفرینش نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز بر می افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ زده قرون تهی می گذریم و در همه نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا می شده است با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگ هایمان می دود و روح آنان در دل هایمان می زند شرکت می کنیم و بدین گونه، بودن خویش، را به عنوان یک ملت در تند باد ریشه برانداز زمان ها و آشوب گسیختن ها و دگرگون شدن ها خلود می بخشیم و در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی برده رام و طعمه زدوده از شخصیت این غرب غارتگر کرده است، در این میعاد گاهی که همه نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم و امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که هرگز نمیریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه، در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه اصالت خویش در رهگذر تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم.
اسفند كه میشد انگار در دلش ولولهای برپا میكردند. تمام كارهایش را تعطیل میكرد و به جان خانه میافتاد. نمیتوانست تصور كند عید برسد و او دیوارهای خانهاش را كه این روزها به خاطر آلودگیهای زندگی شهری بیشتر از گذشته كثیف میشدند، تمیز نكرده باشد. شستن فرشها هم كه جای خودش را داشت. درستكردن سبزه سفره هفتسین را هم فراموش نمیكرد.
درست است كه بعد از تمام این سختیها چند روزی درد دستها و پاهایش او را خانهنشین میكرد، ولی با این حال شوق رسیدن بهار باعث میشد تا سال بعد همه این دردسرها را فراموش كند، اما این روزها فكرش بدجوری مشغول شده بود. مدام یاد حرفهای همسایهاش میافتاد كه چند روز پیش میگفت هرسال عید تقریبا نیمی از وسایل خانهاش را عوض میكند و تمام این كارها را برای ایجاد روحیه شادابی و نشاط در خانه ضروری میدانست. نمیخواست به این حرفها اهمیتی بدهد، اما به محض اینكه این افكار را از ذهنش بیرون میكرد ناخودآگاه یاد مهمانی هفته گذشته میافتاد كه خواهرش گفته بود برای سال جدید اتومبیلشان را عوض میكنند و به این ترتیب سراسر وجودش از حسادت پر شده بود. خلاصه آنكه امسال با تمام سالهای دیگر برایش تفاوت داشت. آنقدر به این حرفها فكر كرد كه نتوانست آنجور كه میخواهد خانهاش را تمیز كند و بالاخره در حالی كه از شدت خستگی روی زمین دراز كشیده بود با خودش فكر كرد خانهتكانی دلش حتی از تمیزكردن خانهاش هم ضروریتر است.
اگرچه این روزها سرتان حسابی شلوغ است و حتی فرصت سر خاراندن هم ندارید، اما روزهای پایانی سال همیشه بهانه خوبی است كه سری به درونتان بزنید و فكری به حال ویژگیهای منفیتان كنید. كار سختی نیست. فقط كافی است گام به گام با ما همراه باشید تا در نهایت قبل از سال جدید بسیاری از نكات منفی رفتارهایتان را كنار بگذارید، پس شروع میكنیم.
- وقتی زود عصبانی میشوید
مدتی است بسرعت عصبانی میشوید. فقط كافی است همه چیز آنگونه كه مد نظرتان است پیش نرود تا یكباره مانند كوه آتشفشان فوران كنید و هر آنچه كه اطرافتان است، بسوزانید. البته لازم به گفتن نیست كه چند دقیقه بعد، دیگر از چهره برافروخته شما و داد و هوارهایتان حتی كوچكترین نشانهای باقی نمانده است. تنها شما ماندهاید با احساسی از شرمندگی و برچسبهایی از سوی دیگران كه شما را به عنوان فردی عصبانی میشناسد.
اگر تصمیم گرفتهاید این روند را متوقف كنید، پس درنگ را كنار بگذارید. در نخستین مرحله ذهنیتتان را در قبال عصبانیت اصلاح كنید. اگر فكر میكنید این حالت یك واكنش طبیعی است و شما حق دارید هر زمان كه میخواهید از آن استفاده كنید، در اشتباه هستید. حتما تجربه به شما هم نشان داده است كه در اكثر مواقع عصبانیت نهتنها راه رسیدن به هدفتان را تسهیل نمیكند، بلكه باعث ایجاد حالت تدافعی در دیگران میشود و اجازه نمیدهد شما به خواستهتان برسید. این در حالی است كه اگر كمی صبر و حوصله به خرج میدادید و با اطرافیانتان مهربانتر رفتار میكردید سریعتر به هدفتان میرسیدید.
در مرحله بعدی باید بدانید كه عصبانیت انرژی زیادی تولید میكند و شما باید سعی كنید این انرژی را كنترل كنید. برای این منظور میتوانید به سراغ فعالیتهایی بروید كه باعث تخلیه انرژی شما میشود. برای مثال خودتان را سرگرم كاری غیرمرتبط با دلیل عصبانیتتان كنید یا به طور مرتب ورزش را در برنامههای روزانهتان لحاظ كنید. قدم زدن هم از جمله پیشنهادهای كاربردی است كه تأثیر آن حتما شما را شگفتزده خواهد كرد.
عصبانیت در اغلب موارد موجب تخریب روابط اجتماعی میشود چراكه شما دستكم تلاش میكنید خشونتتان را بر سر كسانی كه در مرتبه پایینتری از شما قرار دارند و اتفاقا مقصر هم نیستند، تخلیه كنید. ادامه پیداكردن این فرآیند دلخوریهای عمیقی بین شما و اطرافیانتان ایجاد میكند كه براحتی قابل جبران نیستند. بنابراین هنگامیكه احساس خشم و عصبانیت بر شما غلبه كرد چند نفس عمیق بكشید و قبل از اینكه حرفی را بر زبان بیاورید آن را چند بار در ذهنتان مرور كنید.
حتی میتوانید از تكنیك نوشتن استفاده كنید به این ترتیب كه حرفهایتان را روی یك كاغذ بنویسید و سپس آن را كنار بگذارید. اگر چند روز بعد به آن مراجعه كنید متوجه میشوید كه تا چه حد تندروی كرده بودید یا اگر آن همه خشم را بیان میكردید با چه نتایج ناراحتكنندهای روبهرو میشدید.
- حسادت آرامشتان را میدزدد
شاید همه شما این حس آزاردهنده را تجربه كرده باشید. حسادت زمانی اتفاق میافتد كه شما احساس میكنید كمتر از آنچه كه استحقاقش را دارید بهرهمند شدهاید و دقیقا به همین دلیل به كسانی كه موقعیت برتری نسبت به شما دارند، حسادت میكنید. واقعیت این است كه آنها در ناكامی شما هیچ نقشی نداشتهاند و شما به علت آنكه دلیل منطقی برای احساساتتان پیدا نمیكنید، به طور ناخودآگاه به روح و روانتان آسیب وارد میكنید. البته این مشكل هم مثل بقیه مشكلات راهحلی دارد. عوامل به وجودآورنده حسادت از جامعهای به جامعه دیگر تفاوت دارند و این به دلیل آن است كه مزایای ارزشمند در هر فرهنگی منحصر بهفرد است. برای مثال اگر در یك جامعه تجملات و منابع مادی بیشتر ارزشمند شناخته شود، اعضای آن جامعه هم دقیقا بر سر همین مسائل نسبت به هم حسادت میكنند.
اگر در دوران كودكیشما اینگونه آموزش دیده باشید كه به خواستههای دیگران قبل از خواستههای خودتان اهمیتدهید و عرصههای رشد و شكوفایی استعدادتان را كمتر تجربه كرده باشید بیشتر از دیگران در معرض تجربهكردن حسادت خواهید بود. اما این پایان راه نیست. خودتان را محكوم نكنید. درست است كه احتمالا فرصتهای زیادی را از دست دادهاید یا موقعیت لازم برای بهرهمندی از تواناییهایتان را نداشتهاید، اما به یاد داشته باشید كه باید در تمام مراحل زندگیتان به دنبال شناسایی استعدادهایتان باشید.
برای مثال، ممكن است افراد زیادی باشند كه از لحاظ مادی و شغلی در شرایط بهتری قرار داشته باشند و شما در مرتبه پایینتری باشید. این در حالی است كه ممكن است شما از لحاظ زندگی خانوادگی یا گروه دوستان در فضای گرمتر و مناسبتری به سر ببرید. بنابراین نقاط قوت و مثبت زندگیتان را پررنگتر كنید و از اینكه مدام ناكامیهایتان را برای خودتان و دیگران یادآوری كنید، بپرهیزید. فراموش نكنید تمام این نابرابریها در اثر بیعدالتی اتفاق نیفتادهاند و تلاشهای دیگران هم در این زمینه تأثیرگذار بودهاند.
درست است كه مقایسهكردن خود با دیگران موجب ایجاد رقابت و تلاش برای بهترشدن و پیشرفت میشود، اما اگر به صورت افراطی انجام شود یا در مورد موضوعاتی باشد كه شما در جبران آنها دیگر توانا نیستید، تنها به ایجاد حسادت كمك میكند. اگر میخواهید دیگران شما را با تمام تواناییها و ویژگیهایتان باور داشته باشند باید قبل از آنها خودتان در این مسیر پیشقدم شوید و توانمندیهایتان را به دیگران اثبات كنید.
- سنگ غرور را از جلوی پایتان بردارید
اگر احساس میكنید دیگران در سطح شما نیستند، شایستگی مورد مشورت قرارگرفتن را ندارند، نمیتوانید از آنها در عرصههای مختلف كمك بگیرید، خودتان را بزرگ تصور میكنید در حالی كه اطرافیانتان را افرادی كوچك و حقیر میدانید، بهتر است هرچه سریعتر فكری به حال غرورتان كنید. گاهی ممكن است غرور را با اعتماد به نفس اشتباه بگیرید و تصور كنید تمام این ویژگیها طبیعی هستند، اما واقعیت این است كه با ادامهدادن این رویه طولی نخواهد كشید كه تبدیل به فردی تنها خواهید شد.
برای آنكه فرق بین غرور و اعتماد بهنفس را راحتتر متوجه شوید، میتوانید فردی را تصور كنید كه مغرور است، اما به اندازه كافی اعتماد بهنفس ندارد و در برابر كوچكترین مشكلات میدان را خالی میكند و در مقابل فردی را در نظر بگیرید كه باصلابت تمام در برابر حوادث زندگی بدون كوچكشمردن و تحقیر دیگران میایستد. اگر افراد مغروری باشید مسائل و مشكلات را كوچكتر از آنچه كه هستند در نظر میگیرید این در حالی است كه داشتن اعتماد بهنفس موجب میشود به همه چیز با دیدگاهی واقعبینانه نگاه كنید بنابراین نسبت به سایر افراد در موارد كمتری در زندگی با شكست روبهرو میشوید.
برای از بینبردن غرور تنها كافی است تمرین كنید كه به دیگران احترام بگذارید و برای آنها در زندگیتان جایی را اختصاص دهید. برای مثال میتوانید در مورد مسائل مختلف اعضای خانواده یا دوستانتان مشورت كنید و نظرات آنها ر ا جویا شوید. تلاش برای گذراندن اوقات با افرادی كه زمانی تصور میكردید در سطح شما نیستند هم میتواند شروع خوبی برایتان باشد.
- زودرنجیهایتان را دور بریزید
اگر فكر میكنید تنها یك مخالفت ساده از سوی اطرافیانتان كافی است تا حسابی رنجیده شوید باید سعی كنید این مشكل هرچه سریعتر و پیش از آن كه در شما نهادینه شود از بین ببرید. باور كنید برای داشتن یك زندگی شاد و كمتنش لازم نیست همه چیز مطابق میل و نظر ما پیش برود.
یكی از عواملی كه باعث میشود شما به فردی زودرنج تبدیل شوید آن است كه همه چیز را در ذهنتان بهترین وجه مطابق میلتان تصور میكنید و زمانی كه با واقعیتها روبهرو میشوید، تمام افكارتان دچار آشفتگی میشود. انتظارات بیش از حد شما در مورد دیگران و طرز برخوردشان با شما همیشه موجب دلخوری بین شما و آنها خواهد شد؛ بنابراین اگر میخواهید رابطه بهتری با آنها داشته باشید، سعی كنید توقعات خود را اندكی تعدیل كنید. بكوشید بدترین شرایطی را كه ممكن است برایتان ایجاد شود، تصور كنید تا اگر مشكلی برایتان پیش آمد خاطرتان آزرده نشود. ضمن آنكه تقویت روحیه صبر و بردباری را از یاد نبرید.
تكلیفتان را با خودتان مشخص كنید. یكی از راههایی كه به شما كمك میكند تا به سرعت دچار ناراحتی نشوید این است كه از قبل برای خودتان تعیین كنید از چه رفتارهایی و چرا آزرده میشوید. اگر دلیل منطقی برای ناراحتیهایتان پیدا نكردید آنها را كنار بگذارید.
با خودتان تمرین كنید تا اگر كسی موجبات ناراحتی شما را فراهم كرد بلافاصله به او پاسخ ندهید، اما این به آن معنا نیست كه اجازه دهید ناراحتیهای شما روزبهروز روی هم تلنبار شود و یكباره زخمهای قدیمی سر باز كند، بلكه به آن معناست كه اجازه دهید در یك فرصت مناسب كه آرامشتان را بازیافتهاید با طرف مقابلتان وارد گفتوگو شوید. برای این منظور مواردی را كه باعث ناراحتیتان میشود، بدون هیچ ابهامی و در كمال آرامش بیان كنید.
هر بار كه از رفتارهای شخصی آزرده شدهاید قبل از آنكه مدام ایرادهای رفتاری او را برای خودتان مرور كنید و به ناراحتیهایتان دامن بزنید به یاد اشكالات خودتان بیفتید و فراموش نكنید هركدام از این رفتارهای منفی ممكن است باعث آزردگی اطرافیانتان شود. بنابراین برای نقدكردن رفتارهای دیگران از خودتان شروع كنید.
- نگذارید كینهها دردسرساز شود
حلكردن مشكلات و بیتفاوتنبودن نسبت به آنها از جمله مهارتهای اساسی زندگی است كه توجه نسبت به این مساله میتواند از بسیاری دغدغههای آینده شما پیشگیری كند. زمانی كه شما نتوانید ناراحتیها و دلخوریهایتان را به شیوهای صحیح و منطقی حل كنید و هر روزی كه میگذرد روی هم انباشتهشان نمایید به تدریج به فردی كینهای تبدیل خواهید شد. كینهداشتن آرامش را از شما دور میكند تا جایی كه دیگر نمیتوانید براحتی مهر و محبتتان را نثار اطرافیانتان كنید.
اگر شما هم این روزها احساس میكنید قلبتان از كینهها پر شده است، حتی یك لحظه را هم از دست ندهید و از این فرصت باقیمانده تا سال نو استفاده كنید. كار سختی نیست. در این مورد هم ما به شما راهحلهایی را پیشنهاد میكنیم. ابتدا به درون خودتان رجوع كنید و یكبار دیگر ضمن شناسایی دلایل اصلی دلخوریها و كینههایتان آنها را مورد بازبینی قرار دهید. ممكن است در حال حاضر برای بسیاری از این ناراحتیها دلایل موجهی نداشته باشید یا اینكه داستان مربوط به گذشتههای دور باشد.
كافی است كمی هم قدرت بخششتان را به كار بیندازید و به جای مشغولكردن فكرتان به مسائلی كه چندان هم مهم نیست آرامش را برای خودتان به ارمغان بیاورید. اگر فكر میكنید این مساله آنقدر برایتان مهم است كه نمیتوانید آن را فراموش كنید باز جای درنگی باقی نمیماند. قبل از آنكه اینگونه احساسات منفی در شما درونی شود و به آنها عادت كنید باب گفتوگو را با كسی كه از او ناراحت هستید باز كنید و سعی كنید در نهایت احترام او را از ناراحتیتان مطلع كنید.
توجه داشته باشید كه لحن شما نباید طلبكارانه باشد، بلكه باید از طرف مقابل درخواست كنید كه با هم راهحلی پیدا كنید. حتی اگر در جریان گفتوگو متوجه شدید این شما هستید كه مرتكب اشتباه شدهاید، تنها با یك عذرخواهی میتوانید از بروز بقیه اختلافات جلوگیری كنید، ضمن آن كه یك رابطه سالم و قوی همراه با گذشت را با طرف مقابلتان آغاز كنید.
- خسیس نباشید
درست است آمدن فصل بهار و برگزاری عید نوروز همیشه با نو شدن همراه است و این جزو آیینهای برگزاری این ایام محسوب میشود، اما تمام اینها به معنای آن نیست كه باید بیشتر وسایلتان را دور بریزید یا چیزهای جدیدی را جایگزینشان كنید، بلكه منظور از نو شدن این است كه باید همه چیز را از آلودگیها پاك و به این ترتیب شادابی و طراوت را وارد زندگیتان كنید. اما اگر اصرار دارید تمام وسایلتان حتی آنهایی را كه دیگر كاربردی برایتان ندارد، نگهداری كنید ممكن است از طرف اعضای خانوادهتان به خساست محكوم شوید.
شاید خودتان تصور كنید فرد مقتصدی هستید و با نگهداری تمام وسایل در واقع صرفهجویی میكنید، اما قبل از آنكه خودتان را تبرئه كنید بهتر است یكبار دیگر وسایلتان را بررسی كنید. بسیاری از لوازمیكه به آنها دلبستگی دارید شاید در طول سال حتی یكبار هم به دردتان نخورد. بنابراین بهتر است تنها لوازمی را كه كاربردی هستند نگهداری كنید، ضمن آنكه از خرید لوازم غیرضروری هم بپرهیزید. زندگیكردن در آپارتمانهای كوچك اغلب شما را با مشكل كمبود جا روبهرو میكند. بنابراین خانهتكانی منزلتان فرصت خوبی خواهد بود كه این لوازم را تفكیك كنید.
مشكل خساست تنها در مورد مسائل مالی خلاصه نمیشود، بلكه اگر این رفتار در شما نهادینه شده باشد آن را در عرصههای دیگر زندگیتان هم پیاده خواهید كرد؛ برای مثال ممكن است به طور ناخودآگاه در ابراز محبت به اعضای خانواده یا اطرافیانتان هم خساست به خرج دهید. محاسبه سود و زیان در مورد تصمیماتی كه به طور روزمره اخذ میكنید، اگرچه جنبههای مثبت بسیاری دارد، اما اگر به طور افراطی نسبت به آن حساسیت به خرج دهید در نهایت موجب خستگی و دلزدگی اطرافیان خواهد شد. چه بسا شما كه تلاش كرده بودید فرزندانی را تربیت كنید كه در این زمینه به شما شباهت داشته باشند در واكنش به شما به افرادی مصرفگرا تبدیل شوند.
خسیسبودن در واقع نوعی وسواس فكری است كه حتی در مورد مسائل مادی هم نهتنها موجب رضایت خاطر شما نمیشود، بلكه همچون باتلاقی است كه روزبهروز شما را در كام خود فرو میبرد؛ ضمن آنكه باعث میشود شما تمایل شدیدی به رعایت نظم پیدا كنید كه بعد از مدتی تنها نارضایتی اطرافیان را به بار خواهد آورد.
- از خود راضی نباشید
میتوانید آسایش خودتان را به هر قیمتی به آسایش دیگران ترجیح دهید، میتوانید حقوق دیگران را براحتی زیر پا بگذارید یا حتی میتوانید تمام خوبی را شایسته خودتان بدانید تا در عرض مدتی كوتاه تمام دوستانتان را از دست بدهید.
خودخواهبودن هم از جمله ویژگیهایی است كه میتواند در مدتی نهچندان طولانی شما را به فردی منزوی تبدیل كند؛ البته خلاصی از این صفت ناخوشایند هم مانند دیگر صفتها كار دشواری نیست. برای مثال در این روزها به جای آنكه تنها نظر خودتان را در نظر بگیرید و به فكر راحتی بیشتر باشید از نظرات و ایدههای سایر اعضای خانه در چیدمان جدید و تغییر دكوراسیون منزل استفاده كنید. به این ترتیب هم مشاركت در خانه را افزایش دادهاید و هم جایی برای سایر افراد در زندگیتان باز كردهاید.
- این نكات را رعایت كنید
ـ افزایش كارهای منزل در این دوران ممكن است شما را به فردی بیحوصله تبدیل كند، اما دوای درد شما خندیدن است. از هر فرصتی استفاده كنید تا لحظات شادی را برای خود و اطرافیانتان بیافرینید و با این كار به رها شدن از خستگیها كمك كنید.
ـ تنفس عمیق میتواند نقش یك مسكن قوی را در زمان عصبانیت داشته باشد.
ـ انعطافپذیری اخلاقی از جمله ویژگیهای مثبتی است كه میتوانید با تمرین آن از بسیاری از شرایط استرسزا رهایی پیدا كنید.
ـ قبل از آنكه دیگران را در ذهنتان محاكمه كنید یا به آنها تهمت بزنید به آنها اجازه دهید در مورد كارهایشان توضیح دهند. مواظب باشید تا با قضاوتهای نادرست دیگران را نرنجانید.
کار خیلی سخت و پیچیدهای نیست که به بهترین شکل ممکن خود را آرایش کنید و نیاز به پول زیادی هم ندارد. فقط کافی است به تعدادی رموز زیبایی توجه کنید؛ نکاتی اساس و ضروری که به شما کمک میکند تا بدون صرف هزینه و زمان زیاد، زیباتر از همیشه ظاهر بشوید.
کار خیلی سخت و پیچیدهای نیست که به بهترین شکل ممکن خود را آرایش کنید و نیاز به پول زیادی هم ندارد. فقط کافی است به تعدادی رموز زیبایی توجه کنید؛ نکاتی اساس و ضروری که به شما کمک میکند تا بدون صرف هزینه و زمان زیاد، زیباتر از همیشه ظاهر بشوید.
ممکن است شما بتوانید بهترین سایه چشم را خریداری کنید، گرانترین و بهترین کرم پودر یا یک کرم برنزه عالی تهیه کنید. اما اگر ابزار مناسبی برای استفاده از آن را نداشته باشید، ارزش و فایده محصول آرایشی ارزشمند شما از بین میرود.
از برس و قلم موهای آرایشی مناسب و خوب استفاده کنید. این کار رمز موفقیت در به کاربردن محصولات آرایشی به همان شکل و صورت موردنظر است و باعث میشود شما همان ظاهری را داشته باشید که میخواهید. برای یک گریمور حرفهای ابزار آرایش، برسها و قلم موها به همان اندازه محصولات آرایشی اهمیت دارد.
برسها و قلمموها باید نرم و لطیف باشد و هنگام قرار گرفتن روی پوست این نرمی و لطافت حس بشود، البته جنس آنها باید طوری باشد که محصول آرایشی بتواند به خوبی روی سطح پوست حرکت کند. اگر یک قلممو را در سایه یا رژگونه بمالید و رنگ آن قبل از زدن به روی صورت از قلممو جدا بشود، آن قلم موی خوبی نیست.
استفاده از ابزار آرایشی مناسب به شکل باورنکردنی آرایش را ساده میکند و باعث میشود که آرایش و گریمی مانند افراد حرفهای داشته باشید.
در ادامه یک آرایش را که در 10 مرحله توسط یکی از اساتید زیبایی دانشگاه زیبایی در لندن ارائه شده است را برایتان شرح خواهیم داد. شما در این 10 مرحله یک خودآرایی مناسب و خوب را آموزش خواهید دید. پس با ما باشید...
قدم اول، کرم پودر مناسب:
در ابتدا صورتتان را تمیز کنید و اگر خیلی خشک است با کمی کرم مرطوب کننده پوستتان را ملایم کنید.
هدف از استفاده از کرم پودر یا همان زیرسازی آرایش این است که پوست شما حالت یکنواخت و آماده برای آرایش را پیدا کند و همچنین کرم پودر می تواند رنگ دلخواهتان را نیز به پوستتان بدهد. بهتر است که تا آنجا که می توانید هنگام انتخاب کرم پودر خود، برای روز نزدیکترین رنگ به رنگ پوست خودتان را انتخاب کنید و برای شب رنگی دو درجه تیره تر از پوستتان را به کار ببرید. برای اینکار رنگ آن را روی استخوان فک خود امتحان کنید. اگر مناسب بود بر روی صورتتان چند نقطه بگذارید و بعد با اسفنج آرایشی کمی مرطوب به آهستگی بر روی پوستتان به طور یکنواخت پخش کنید.
قدم دوم، روشنی های صورت و ایجاد برجستگی:
معمولا خانم ها دوست دارند گونه های برجسته و بینی کوچکی داشته باشند . برای این کار کرم پودر یا فونی که از کرم پودر اولیه چند درجه روشن تر است باید داشته باشید و زیر چشم بالای گونه و زیر بینی همانطور که در تصویر مشخص شده است را روشن تر کنید. این کار را حتما با اسفنج تمیز انجام دهید و سعی کنید محو باشد. لازم است چندین بار این کار را تمرین کنید.
قدم سوم، پودر فیکس یا ثابت کننده:
در این مرحله شما نیاز به پودر فیکس یا ثابت کننده آرایش دارید که در همه مارک ها می توانید پیدا کنید. البته از پودر بچه نیز می توانید استفاده کنید اما بهتر است از نوع آرایشی برای خودتان تهیه کنید.
زدن پودر فیکس به این صورت است که در کف دستتان کمی پودر بریزید و بعد قلم بزرگ نرم را داخل این پودر بچرخانید و بعد از چند بار تکان دادن که پودر اضافی گرفته شد به ملایمت بر روی صورتتان بمالید. این کار رنگ پوستتان را یکنواخت می کند و موقع زدن سایه چشم باعث می شود اگر پودر سایه ریخت به راحتی پاک شود.
قدم چهارم، تشیدید روشنی ها:
اگر دوست دارید چشمان درخشانی داشته باشید کمی پودر اضافی زیر چشم ها و دور صورت بزنید.
قدم پنجم، سایه چشم:
با توجه به رنگ لباستان و زمانی که می خواهید آرایش داشته باشید سایه مورد نظرتان را انتخاب کنید. اگر در روز آرایش می کنید از رنگ های مات و در شب از سایه های براق می توانید انتخاب کنید. سایه را با برس سایه بزنید و سعی کنید خوب و تمیز این کار را انجام دهید . با رنگ ها بازی کنید و در انتها با برس تمیز محو کنید.
قدم ششم، فر مژه:
اگر دوست دارید مژه های بلندی داشته باشید از فر مژه می توانید استفاده کنید. البته می توانید اگر فر مژه ندارید بعد از زدن ریمل 30 ثانیه با دست مژه هایتان را به بالا ببرید و به این صورت نیز مژه ها فر می خورند. اما فر مژه را باید قبل از زدن ریمل به کار ببرید تا مژه هایتان نشکند و آسیب نبیند.
قدم هفتم، زدن ریمل:
سعی کنید یک ریمل عالی برای خودتان داشته باشید . ریمیلی که برس خوبی داشته باشد به شما کمک می کند مژه هایتان را بهتر آرایش کنید. ریمیل را به صورت زیگزاگ بزنید و مواظب باشید بر اثر زیادی مواد ریمل مژه هایتان به هم نچسبد. بهتر است قبل از زدن ریمل اضافی مواد را بگیرید.
قدم هشتم، زدن رژ گونه:
رژ گونه برای برجسته تر کردن گونه ها و شادابی پوستتان بسیار مناسب است.با قلم موی درشت و نرم رژگونه بزنید. برای روز رنگ های روشن و مات و برای شب از نوع براق نیز می توانید استفاده کنید.
قدم نهم، پودر فیکس و آرایش لب:
در این مرحله نوبت به رنگ لب رسیده است. خیلی از خانم ها رنگ های مات را دوست دارند و بهتر است برای روز از رنگ های مات استفاده کنید. ابتدا یک بار رژ دلخواه را بزنید و با دستمال کاغذی کمی پاک کنید و باز دوباره رژ لب را تکرار کنید. در خاتمه به طریقی که در قدم سوم شرح دادیم به تمام صورت پودر فیکس بزنید. این کار آرایش شما را تثبیت و از تعرق زیاد جلوگیری می کند.
قدم دهم: رژ لب درخشان یا تیره برای آرایش شب
معمولا برای آرایش شب رنگ لب ها می تواند تیره و یا براق باشد و البته بعضی خانم ها هم دوست دارند لب هایشان را بیشتر در آرایش نشان دهند. برای این کار رژ لب دلخواهتان را با خط لبی کمی تیره تر می توانید به کار ببریدو البته به یاد داشته باشید خط لب زیاد مد نیست و نباید در آرایش خیلی به چشم بیاید.
با آغاز تعطیلات نوروزی، حساسترین دوره آمادگی برای كنكور شروع می شود. مسائل موجود در این دوره مانند تعطیل شدن كلاسهای مدرسه، جبران عقبماندگیهای درسی و... برنامه ریزی عید را از سایر دورهها متمایز میكند. امسال به شكل دیگری به استقبال بهار میرویم. خانهی كنكوریها بوی همیشگی عید را ندارد، بویی از جنس كنكور دارد امسال نوروز تعطیل نیست امسال سال شماست. باید حانه تكانی كنید اما از نوع كنكوری آن. باید اوضاع را مرتب كنید. اضافهها را از ذهن دور بریزید، داشتهها را گردگیری و تمیز كرده و به طور منظم در جای مناسبی قرار دهید. برای كنكوریها بهار فصل رویشی دوباره است و ثمره هایی که دیر یا زود به بار خواهد نشست ...
باید به این قضیه تاریخی نگاه کرد. معلمهای آن زمان به دلایل مختلف در تعطیلات نوروز دست از سر دانشآموزان برنمیداشتند! (درسها یادشان نرود یا کمتر از سر و کول پدر و مادرها بالا بروند) هر وقت از دست بچهها کلافه شدند داد بزنند و بگویند اگر "کتابنویسی" هات رو ننویسی، آقاتون تو مدرسه فلکت میکنه! در گذر تاریخ این موضوع برچیده نشد و هر سال طرفداران زیادی پیدا کرد؛ آنفدر که به قشرهای مختلف کشیده شد و گروههای مختلف سنی راه پیدا کرد. حالا آن کسانی که در نوروز درس میخوانند و تعطیلات را فرصتی برای پیشی گرفتن درسی نسبت به دیگران میدانند کم نیستند. البته این قشر به جز درس، کلا هیچی از تعطیلات نوروز نمیفهمند.
به هرحال این لیست را از کمترین درجه تا بالاترین درجه درسخوانی نوروزی تنظیم کردیم که امید است مورد استفاده آندسته از شما اعضای خوب پرشین استار که یا دانش آموز هستید و یا حتی برای شرکت در کنکور داوطلب شده اید مورد استفاده قرار گیرد ...
1. پیک نوروزی
پیک نوروزی اولش کلی ذوق و شوق دارد. بچهها مداد رنگیها را برمیدارند و اول جاهای خالی را نقاشی میکنند و تمام ممارست را در هرچه خوشگلتر کردن آن به کار میگیرند و حتی در تمام عید دیدنیهای روزهای اول میبرند تا کلاسبالاییهای فامیل یاری کنند تا پیک خوشگل شود. چند روزی که میگذرد پیک فراموش میشود و احتمالا مثل وسطهای داستان تصمیم کبری، زیر باران تو حیاط است! سیزدهبدر که تمام میشود، عصر دلگیری که همه میآیند تا لباسهای کار را برای فردا اتو کنند، یاد پیک نوروزی میافتند و بقیه صفحات به کمک همه اعضای خانواده تا صبح و شب بیدار کشی حل میشود.
2. دانشآموزان تیزهوش
این قشر نسبت به گروه قبلی حجم گستردهتری نسبت به بدبختی درسخوانی نوروزی دارند و چون همه مسوولان مدرسه و خانوادهها توهم پروفسوری نسبت به آنها دارند، حجم مشقهای نوروزی در کنار سوال های کپی شده معلمان و کتاب های تست، بسیار گسترده است.
3. کنکوریها
این قشر احتمالا این اولین نوروزی نیست که درس میخوانند. از اواخر اسفند هم روی کاغد نوشتهاند چه روزی چه میخوانند و آن را به دیوار اتاق چسباندهاند، در اکثر موارد برنامه تا چند روزی به پیش میرود و کم کم با عید دیدنیها از برنامه جا میمانند، عدهای بعد از چند روز جا ماندن کلا بیخیال برنامه میشوند، اما عدهای با چند شب بیدار ماندن و قهر کردن با مهمانها و خانواده به کار خود ادامه میدهند.
عدهای زیرزمین خانه، انباری، پارکینگ، داخل ماشین پدر و یا حمام را برای پیدا کردن تمرکز و خواندن چند صفحه بیشتر برای رسیدن به رشته مورد علاقه در دانشگاه تلاش میکنند. در این میان تلویزیون هم دایم در پیامهای بازرگانی متعدد "کنکوریها! کنکوریها" تبلیغ میکند و به جان این بیچارهها اضطراب میاندازد. تعدادی هم در کنکورهای آزمایشی شرکت میکنند و دایم به فکر سرفصلهای برگزاری آزمون آن کنکور آزمایشیاند.
4. کنکوریهای ارشد آزاد
این قشر چندمین بار است که در کنکور شرکت میکنند. احتمالا چند باری برای کنکور دوره لیسانس و حالا برای کنکور ارشد درس می خوانند و به احتمال زیاد کنکور سراسری ارشد را که در بهمن برگزار شده را هم شرکت کردهاند. پوست این عده نسبت به دیگر کنکوری ها نسبت به درسخواندن در ایام نوروز کلفتتر شده و کمتر نسبت به بقیه کنکوری ها بر سر اقوام و خانواده برای درس خواندنشان منت میگذارند. البته به دلیل اینکه میانگین سنی این گروه نسبت به کنکوریهای پیشین بالاتر است، مجبورند در عید دیدنیهای فامیل شرکت کنند، چون دیگران بدشان میآید و همچنین آشغال تخمه های مهمانان در هنگام فوتبال دیدن در عیددیدنی را جمع کنند!
5. کلاسهای فشرده زبان انگلیسی
عدهای هم برای تقویت زبان انگلیسی و شرکت در آزمونهای تافل و آیلتس نوروز را به درس خواندن میگذرانند این گروه در تمام ایام سال آرزو داشتند که به کلاس زبان بروند اما چون شاغلاند وقت نمیشود؛ برای همین نوروز را بهترین زمان شرکت در کلاسهای زبان دانستهاند. البته در این میان تبلیغات آموزشگاههای مختلف زبان بیتاثیر نیست و روزنامهها پر از آگهیهای "دورههای فشرده نوروزی زبان" شدهاند.
:: اهمیت تعطیلات عید برای داوطلبان کنکور ::
بسیاری از دانش آموزان با تعطیل شدن مدرسه ها، فرصتی طلایی و استثنایی بدست می آورند و آزاد می شوند. حالا آنها می توانند بسیار بیشتر از گذشته درس بخوانند. تجربه هم نشان داده است كه خیلی از دانش آموزان در دوران بعد از عید نسبت به فارغ التحصیلان پیشرفت بیشتری داشته اند. در اواخر فروردین ماه آزمون های جامع شروع می شود. شما تنها یك ماه فرصت دارید تا دروس خوانده نشده را بخوانید دروس قبلی را مرور كنید و نقاط ضعف خود را برطرف سازید. انجام این همه كار در این فرصت كوتاه، نیاز به برنامه دقیقی دارد و بدون برنامه حساب شده این كار انجام شدنی نیست.
تعطیلات عید برای بسیاری از آموزشگاه ها و كلاس های كنكور فرصت مناسبی است تا با تنطیم (كلاس های فوق العاده) عقب ماندگی آموزشی خود را جبران و در واقع سرهم كنند ولی بعدا متوجه میشوید كه این كلاس ها (تله)ی بزرگی برای وقت بچه هاست و دست وپاگیر كنكوریها میشود. در ایام عید برنامه های عمومی خانواده مانند دید و بازدید مهمانیها سفرها و ... با فعالیت درسی شما طلاقی پیدا می كند. هماهنگی این برنامه ها با برنامه های درسی شما اهمیت زیادی دارد. به هر حال این ایام نقطه عطفی در آمادگی درسی شماست و سرنوشت بسیاری از كنكوریها در مدت این بیست روز رقم می خورد. هرچند نباید انتظار داشت كه در این مدت معجزه ای روی می دهد ولی اینكه چگونه و با چه برنامه ای از آن استفاده شود قطعا نقش مهمی در نتیجه كارتان خواهد داشت تعطیلات عید را جدی بگیرید.
نحوهی عملكرد دانش آموزان
با فرا رسیدن فصل بهار، سه نوع رفتار و برنامه ریزی عمده در بین دانش آموزان دیده می شود:
1. بعضی ها از این فرصت برای رفع خستگی و تجدید قوا استفاده می كنند.
2. عده دیگری عقیب ماندگی های درسی خود را جبران می كنند.
3. گروهی دیگر دروسی را كه قبلا آموخته اند دوره و جمع بندی می كنند.
در این دوره كه اكثرا دانش آموزان با شتاب و جدیت بیشتری درس میخوانند، اگر به هر دلیل و بهانهای نتوانید از وقت خود استفاده كنید، از دیگران عقب خواهید ماند. پس دیگر رفتن به مسافرت معنایی ندارد. حتی اگر فكر میكنید كه با همراه بردن كتاب در مسافرت میتوانید درس بخوانید، سخت در اشتباهید! تجربه میگوی، چنین اتفاقی نادر است. البته اگر واقعا خسته هستید و به تغییر محیط و آب و هوا احتیاج دارید، چارهای نیست، به یك مسافرت كوتاه دو تا سه روزه بروید. در شرایطی كه سخت مشغول كار هستید رفتن به یك مسافرت غیر ضروری، فعالیت شما را دچار وقفه و سكته می كند. در این صورت، تمركز و شتاب درس خواندن شما مختل میشود.
استراحت در عید
مطالعهی جدی این ایام، اصلا به معنای آن نیست كه صبح تا شب فقط درس بخوانید. میتوانید در این ایام هم به شیوههای مناسب، تفریح و استراحت كنید.
دید و بازدید اقوام
سعی كنید موضوع كنكور و اهمیت آن را برای خانواده خود روشن كنید و از آنها بخواهید عید امسال را به كمك شما بیایند و دید و بازدید ها را به حداقل برسانند. خود شما هم تنها به دیدار اقوام درجه ی یك خود بسنده كنید و سعی كنید این وطیفه را در دو یا سه روز به اتمام برسانید و زودتر روی موضوع اصلی، كه همان كنكور است متمركز شوید.
ساعات خواب در ایام نوروز
یكی دیگر از نكاتی كه باید به آن توجه داشته ساعات خواب و بیداری در ایام نوروز است. در ایام عید معمولا به دلیل تعطیلی مدارس، بیدار شدن دانش آموزان چند ساعت عقب می افتد این مسئله دو اشكال دارد اول اینكه چند ساعت از ساعات شبانه روز است که باید بهترین بهره را از آن ببرید و دوم اینکه اگر از حساسیت فصلی كه موجب خواب آلودگی و سستی می شود رنج می برید، با مشورت پزشك زودتر به پیشگیری آن بپردازید، داشتن ورزش و تحرك در برنامه روزانه یكی از تكنیك های كنترل خواب بهاری است كافی است ۳۰ دقیقه مقاومت كنید.
تغذیه در ایام نوروز
از مسایل مهم دیگر در طول عید نوروز، تغذیه مناسب است كه هم بر میزان راندمان شما در مطالعه و هم بر میزان خواب شما در شبانه روز تاثیر می گذارد. سعی كنید از خوردن بیش از حد آجیل و شیرینی خودداری كنید. غذای پرحجم و چرب نخورید و به جای آن از غذای كم حجم و پركالری استفاده كنید و در نهایت یك توصیه مهم : صبحانه را به هیچ قیمتی فراموش نكنید.
تلویزیون و تلفن در ایام نوروز
یكی از مهمترین آفتهای عید تماشای بدون برنامه تلوزیون است. پس سعی كنید به هیچ وجه تلوزیون را بدون هدف روشن نكنید و بعد از اتمام برنامه ی مورد نظر خود (كه آن هم یك یا دو برنامه انتخاب شده از بین برنامه هاست) به سرعت تلوزیون را خاموش كنید و به محل مطالعه خود برگردید در این فصل از سال، برخی از دوستان شما، كه خود بنا به دلایلی مطالعه نمی كنند برای كاهش اضطراب خود سعی می كنند زمان شما را با كشاندن شما به پای تلفن تلف كنند پس مواظب تلفن باشید. بهتر است از دیدن برنامه های هیجان انگیز یا سریال های دنباله دار بپرهیزید و به برنامه های كوتاه طنز با توجه به نكات ذكر شده بالا بپردازید.
دلسردی و یاس
در این دوره دلسردی و ناامیدی گریبان گیر بسیاری از كنكوریها میشود. در كنار داوطلبان ضعیفتر، عدهای از داوطلبان كوشا و قوی هستند كه از نتایج آزمون های آزمایشی خود راضی نیستند نگران كسب رتبه ی نامطلوب هستند و یا حجم مطالب باقیمانده آنها را نگران و مایوس كرده است دیگر مثل روزهای اول درس نمی خوانند، كند پیش می روند، ساعات مطالعه آنها كاهش یافته و زودتر از قبل خسته می شوند. تجربه نشان می دهد وقتی داوطلبان دچار دلسردی و یاس می شوند، افكار منفی به آنها هجوم می آورد، بدبین می شوند، غیر واقع بینانه به ارزیابی موقعیت خود می پردازند و همه چیز را تیره و تار و از دست رفته می بینند.
بسیاری از آنها با مراجعه به مشاور، دوباره به موقعیت واقعی خود پی می برند و از بحران خود ساخته خارج میشوند. به داوطلبان ضعیفتر توصیه میكنیم دوباره به آخرین رتبه پذیرفته شدگان در دانشگاه ها مراجعه كنند حتما در میان این همه رشته با رتبههای ریز و درشت، جایگاهی برای شما وجود دارد. آیا نمیتوانید این جایگاه را پیدا كنید؟ اگر توان خود را نزدیك به نمره ی یك رشته می بینید، دست از تلاش بر ندارید. به داوطلبان قویتر كه قبلا خوب درس خوانده اند، توصیه میكنیم که نگذارید با مایوس شدن، از رقابت باز بمانید.
میدان را به دیگران واگذار نكنید. بهتر است آهسته و پیوسته به كار خود ادامه دهید. آدم های موفق و سخت كوش هیچ فرصتی را از دست نمیدهند. اگر هم در اولین آزمون جامع به نتایج دلخواه نرسیدید، نا امید نشوید. اشكالات و نقاط ضعف خود را تحلیل كنید و برای آنها برنامه ریزی كنید. اگر به خاطر نتایج كنكورهای آزمایشی، نتیجه ی شما در كنكور بد یا خوب نمی شود درس خواندن مانند بازی شطرنج است دانش آموزان قوی با حركات سنجیده به راحتی می توانند موقعیت خود را باز یابند و از حالت (كیش) خارج شوند.
اصول و تكنیكهای برنامه ریزی در ایام نوروز
حتما سعی كنید برای هر روز خود یك برنامه ی بدون مدون داشته باشید بدینصورت که برای هر روز خود برنامه ای داشته باشید. با در نظر گرفتن اهمیت این موضوع سعی كنید برنامه با توانایی های شما منطبق باشد مهمترین مسئله این است كه شما با توجه به توانایی های خود برنامه بنویسید چرا كه اگر در برنامه ی خود اصل واقع گرایی را در نظر نگیرید ممكن است اصلا آن را اجرا نكنید از قدیم گفته اند كه سنگ بزرگ نشانه نزدن است پس بعد از بررسی توانایی های خود یك برنامه منطقی و واقع گرایانه تهیه كنید و خود را حتما ملزم به اجرای آن كنید چرا كه داشتن برنامه موجب می شود كه شما نسبت به عملكرد خود یك دید كلی داشته باشید و از چهارچوب درست خارج نشوید و زمان خود را به بهترین شكل مدیریت كنید در این دو هفته درس هایی را كه نقاط ضعفتان هستند در برنامه بگنجانید بطوریكه اگر قرار باشد بعد از عید از دروس پایه و پیش دانشگاهی آزمون گرفته شود آمادگی شما بیش از ۷۰درصد باشد اگر تا به حال به دروس عمومی توجه نداشتید آنها را هم در برنامه خود بگنجانید.
برگزاری آزمون های متناسب با ایام نوروز
سعی كنید بعد از هر چند روز مطالعه، آموخته های خود را در آزمونهای تستی استاندارد (سوالات كنكورهای سال قبل) محك بزنید تا مطمئن شوید كه ضعف شما در آن مبحث برطرف شده و اگر هنوز ضعفی باقی مانده است از آن آگاه شوید و در صدد رفع آن برآیید. باز هم تاكید می شود، ایام عید بهترین زمان برای برطرف كردن ضعف های شماست.
یك توصیه كلی :
كم كم به مطالعه خود شتاب دهید و توجه كنید كه این شتاب دادن نباید بصورت افراطی و سنگین باشد از هم اكنون با یك شیب ملایم شروع كنید و تا زمان كنكور به اوج مطالعه خود نزدیك شوید. تنها با این روند تدریجی رو به رشد است كه می توانید مطالعه خود را همواره در حد مطلوبی نگاه دارید. در این شتاب گرفتن یك نكته یادتان باشد: عادت به متراكم خوانی را در خود تقویت كنید اول اینكه تراكم كارهای روزانه خود را بیشتر روی درس خواندن متمركز كنید و دوم اینكه در یك روز چند درس مختلف را مطالعه كنید چرا كه در روز كنكور با تراكم بالایی از دروس مواجه هستید.
:: برنامه ریزی برای کنکور در ایام تعطیلات عید نوروز ::
با استفاده از نکات ذکر شده در ادامه ایمیل می توانید از راهنمایی های مفیدی که برای برنامه ریزی کنکور در ایام نوروز است استفاده کنید. یکی از دلایل موفقیت داوطلبان موفق این است که در زمانهایی خاص مانند تعطیلات عید که دیگران درس نمی خوانند؛ آنها به شدت درس میخوانند. دوران عید یکی از دوره هایی است که آنرا دوره طلایی نامیده اند. در این دوره کوتاه شما میتوانید جهش قابل ملاحظه ای به پیش داشته باشید به شرط آنکه به دو راهنمایی زیر دقیقا توجه کنید:
اولاً: زیاد زحمت بکشید …، تفریحات، دید و بازدیدها، مسافرت و تلویزیون را کنار بگذارید و فقط دو روز از عید را به خودتان مرخصی بدهید، (دانش آموزان سال سوم میتوانند چهار روز را تعطیل نمایند) و در روزهای قبل و بعد تا آنجا که میتوانید درس بخوانید. افرادی که اراده ضعیفی دارند مطمئناً پیشرفت خوبی نخواهند کرد. ما به این گونه داوطلبان توصیه مینماییم خودشان به پدر و مادرشان مراجعه کنند و از آنها بخواهند تا بر کارشان نظارت نمایند.
ثانیاً: با یک نقشه دقیق و طبق یک برنامه جامع درس بخوانید. تا بازده مطالعه شما چند برابر شود. در این مقاله چگونگی تنظیم برنامه جامع را برای شما توضیح میدهیم. فقط باید یکی دو ساعت وقت صرف کنید و طبق روشی که توضیح میدهیم "برنامه جامع" را برای خودتان تنظیم نمائید و سپس با نظم و دقت آن را اجرا نمائید. آنگاه خواهید دید که سه یا چهار هفته در ایام نوروز برای شما ارزش چند ماه را خواهد داشت و شما جهش بزرگی به جلو خواهید داشت. برنامه جامع را در داخل جداول یک برگ کاغذ A3 بنویسید. آنرا روی یک مقوای بزرگ بچسبانید و به دیوار مقابل میز تحریر خود نصب کنید تا همواره در مقابل چشمانتان باشد. برنامه جامع جایگزین دفتر برنامه ریزی نمی شود و به عنوان مکمل آن استفاده میشود. روی مقوای بزرگ علاوه بر جدول برنامه جامع یک برگ کاغذ A4 که روی آن برنامه هفته را نوشته اید نصب مینمائید. در پایان هر هفته برگه مربوط به هفته قبل را بردارید و پس از جمع بندی کامل از کارهای انجام شده و کارهای انجام نشده، برگه مربوط به هفته بعد را نصب نمائید.
برنامه جامع چیست و در چه مواقعی تنظیم میشود؟
هرگاه بخواهید یک مجموعه کار آموزشی را به صورت کامل انجام دهید یا یک مجموعه درسی را به طور کامل یا نسبتاً کامل دوره نمائید، برنامه جامع تنظیم مینمائید. توصیه ما این است که برنامه جامع را هیچ گاه برای کمتر از دو هفته و یا بیشتر از چهار هفته طراحی نکنید. در هنگام اجرا و در پایان برنامه جامع، باید کارهای انجام شده و انجام نشده را بررسی و ارزیابی نمائید. حداقل یک بار دیگر میتوانید برنامه جامع تنظیم نمائید و آن هم در یک ماهه قبل از برگزاری کنکور سراسری است.
برنامه جامع چه اجزایی دارد؟
برنامه جامع شامل ده ستون میباشد، عنوان های این ستونها به ترتیب عبارتند از: نام درس- تابلوی آموزشی- برنامه آزمون- تصمیمات و اهداف- منابع مطالعاتی پیشنهادی- سایر منابع اطلاعاتی- زمان برای سه هفته- زمان برای هفته اول- زمان برای هفته دوم- زمان برای هفته سوم در اینجا قسمت هایی را که نیاز به توضیح بیشتر دارند معرفی مینمائیم.
1. تابلوی آموزشی- تشخیص وضعیت:
در ستون تابلوی آموزشی، ارزیابی خود را درباره وضعیت آموزشی تان در هر درس مینویسید.
الف- میانگین نمرات تراز خود را در هر درس یادداشت نمائید مثلا بنویسید میانگین نمره تراز من در درس فیزیک ۵۷۰۰ بوده است.
ب- به برنامه آزمون های دوره نوروز نگاه کنید. اکنون تشخیص دهید که در کدام فصلها قوی هستید و در کدام فصلها ضعف دارید. نقاط قوت و ضعف خود را به طور جداگانه مشخص کنید.
2. تصمیمات و اهداف + منابع مطالعاتی:
در ستون چهارم با توجه به وضعیت درسی خود و با توجه به برنامه آزمونها تصمیماتی اتخاذ مینمایید. دقت کنید که این تصمیمات قابل اجرا باشند مثلاً یکباره تصمیم نگیرید که طی سه هفته دو بار کتابی را دوره نمائید و تمام مسائل آنرا حل کنید و به چند صد تست هم پاسخ دهید! (مطمئناً تصمیمات غیر واقعی قابل اجرا نخواهند بود.) منابع مطالعاتی خود را نیز دقیقا مشخص کنید. برای مطالعه دروس و یادگیری مطالب حتما از کتاب درسی بهره بگیرید. البته ممکن است در یک درس تسلط کافی داشته باشید و نیازی به مطالعه تشریحی آن درس نباشد. مرور یادداشتها و مقداری تمرین و تست زدن برایتان کافی است در این صورت منابع تستی و تمرین را مشخص کنید. تمرین های کتاب درسی، آزمونهای قبلی منابع مفیدی برای تمرین میباشند. سایر منابع دلخواه خودتان را در ستون ششم اضافه کنید تعداد صفحاتی را که میخواهید مطالعه کنید، تعداد مسائل و تعداد تستها را هم بنویسید. پیش از آنکه به فکر تمرین تست های جدید باشید به تمرین و مرور و حل مسائل و تست هایی بپردازید که قبلا آنها را مطالعه نموده اید. باید آنچه را قبلا فراگرفته اید در ذهنتان تثبیت نمائید و آنگاه به مطالب جدید بپردازید.
3. تخمین و تقسیم زمان:
پیش بینی کنید که اساسا در ایام نوروز چند ساعت وقت برای مطالعه دارید و برای مطالعه هر درس چند ساعت میتوانید اختصاص دهید. آن دسته از داوطلبانی که تاکنون برنامه متعادل (نرمال) نوشته اند این موضوع را بهتر میتوانند پیش بینی نمایند. اگر دانش آموز هستید و تا روزهای آخر اسفند به مدرسه میروید توجه کنید که زمان مطاله شما قبل از شروع تعطیلات کمتر است و همچنین اگر میخواهید دو روز اول عید را تعطیل کنید این مدت را هم در نظر بگیرید سعی کنید تخمین دقیقی از ساعات مطالعه خود بزنید. مثلا بگویید من در هفته اول میتوانم پنجاه ساعت درس بخوانم سپس این پنجاه ساعت را بین دروس مختلف تقسیم کنید. به اهمیت هر درس و وضعیت خود در هر یک از دروس توجه کنید. اگر هنگام تنظیم برنامه رویاپردازی کنید و تصمیمات بلند پروازانه بگیرید نه تنها نتیجه بهتری کسب نخواهید کرد بلکه تمام زحمتی که برای تنظیم برنامه کشیده اید به هدر خواهد رفت.
برنامه روزانه
پس از نوشتن برنامه جامع، برنامه روزانه تان را تنظیم نمایید. در برنامه روزانه برای هر روز حداکثر ۵ درس را در نظر بگیرید. اگر مثلا برای درس فیزیک ۱۰ ساعت در نظر گرفته اید میتوانید آنرا به چهار نوبت مطالعه ۲/۵ ساعته یا ۵ بار مطالعه ۲ ساعته تقسیم کنید و روزهای مطالعه را هم مشخص کنید مثلا تصمیم بگیرید چهار نوبت در روزهای شنبه، دوشنبه، سه شنبه و چهار شنبه هر بار به مدت ۲/۵ ساعت فیزیک بخوانید. تکالیف خود را نیز برای هر نوبت مطالعه مشخص کنید آیا فقط کتاب را مطالعه میکنید مساله حل میکنید یا تست هم میزنید. منابع را بنویسید. در ابتدای هر هفته برنامه روزانه را در کنار برنامه جامع روی مقوا نصب کنید در پایان هر روز و در پایان هفته موارد اجرا نشده را در ستون آخر بنویسید و پس از تصحیح و تعدیل و تصمیم گیری مجدد به برنامه هفته بعد بیفزایید.
چند توصیه :
1. برنامه جامع و برنامه روزانه را پس از تنظیم به مشاور خود نشان دهید و از نظرات مشورتی وی بهره بگیرید.
2. اگر در پایان یک هفته ملاحظه نمودید که بخش قابل ملاحظه ای از تصمیمات را اجرا نکرده اید برنامه را مورد بازبینی قرار دهید و قسمت های کم اهیمت تر را حذف کنید.
3. هر قدر هم پایه درسی تان ضعیف باشد هیچ درسی را به طور کامل حذف نکنید. در این گونه دروس میتوانید مباحثی را بیابید که برایتان ساده تر باشد.
4.توصیه به داوطلبان رشته تجربی: درس زیست شناسی درس اصلی شماست سعی کنید این دروس را هر روز در برنامه مطالعاتی خود قرار دهید پس از زیست شناسی، درس شیمی قرار دارد دروس ریاضی و فیزیک را کنار نگذارید و حتی اگر دانش آموز ضعیفی هستید درس ریاضی را از برنامه تان حذف نکنید.
5. توصیه به داوطلبان رشته ریاضی: حساب دیفرانسیل و فیزیک اهمیت تعیین کننده ای در کنکور دارند. اما به هندسه و ریاضیات گسسته کم توجهی نکنید بسیاری از داوطلبان ریاضی به این دروس اصلا اهمیت لازم را نمی دهند و فکر میکنند دروس اختصاصی فقط حساب دیفرانسیل و فیزیک است. در تستهای دروس هندسه، ریاضیات جدید (گسسته یا جبر و احتمال) و مثلثات، با تلاش کمتر میتوانید نتیجه بهتری بگیرید زیرا میزان تنوع طرح سوال در دروسی که اشاره شد نسبت به حساب دیفرانسیل کمتر است و با اینکه مسائل تشریحی در این دروس دشوارتر است ولی اگر داوطلبی پایه درسی متعادل داشته باشد میتواند در کنکور نتیجه بهتری بگیرد. در صورتیکه بسیاری از داوطلبان رشته ریاضی به دلیل علاقه بیشتر به حل مسائل حساب دیفرانسیل یا مکانیک میپردازند و با تصور دشوارتر بودن دروس هندسه یا مثلثات این دروس را کنار میگذارند. مجدداً تکرار میکنیم میزان تنوع و انواع سوالات در دروس مثلثات، هندسه و ریاضیات گسسته کمتر است و اگر پایه متوسطی دارید با تمرین تستهای طبقه بندی شده میتوانید نتیجه خوبی در این دروس بگیرید. متأسفانه بسیاری از داوطلبان ریاضی درس شیمی را به کلی فراموش میکنند و کنار میگذارند که اندیشه ای کاملا اشتباه است. اشکال دیگر کار داوطلبان ریاضی بی توجهی به دروس عمومی است که در دوره نوروز باید به جبران این ضعف بپردازند.
6. توصیه به داوطلبان رشته انسانی: دروس جامعه شناسی، روانشناسی و فلسفه در گروه انسانی بخشی از دروس اختصاصی است که داوطلبان این گروه در آنها بالاترین درصدها را به دست میآورند اما مشکل عمده گروه انسانی، کم توجهی به دروس عمومی است. توصیه میکنیم دروس عمومی را جدی تر بگیرید و اگر در دروس ریاضی و آمار و زبان پایه ضعیفی دارید در ایام نوروز به جبران این ضعفها بپردازید.
حلول سال نو و بهار دوباره طبیعت پیشاپیش مبارك باد
بـرای آنـهایی که عیـد را درس میخواننـد!
و اهمیـت تعـطیـلات عیـد برای کنکـوریها
با آغاز تعطیلات نوروزی، حساسترین دوره آمادگی برای كنكور شروع می شود. مسائل موجود در این دوره مانند تعطیل شدن كلاسهای مدرسه، جبران عقبماندگیهای درسی و... برنامه ریزی عید را از سایر دورهها متمایز میكند. امسال به شكل دیگری به استقبال بهار میرویم. خانهی كنكوریها بوی همیشگی عید را ندارد، بویی از جنس كنكور دارد امسال نوروز تعطیل نیست امسال سال شماست. باید حانه تكانی كنید اما از نوع كنكوری آن. باید اوضاع را مرتب كنید. اضافهها را از ذهن دور بریزید، داشتهها را گردگیری و تمیز كرده و به طور منظم در جای مناسبی قرار دهید. برای كنكوریها بهار فصل رویشی دوباره است و ثمره هایی که دیر یا زود به بار خواهد نشست ...
باید به این قضیه تاریخی نگاه کرد. معلمهای آن زمان به دلایل مختلف در تعطیلات نوروز دست از سر دانشآموزان برنمیداشتند! (درسها یادشان نرود یا کمتر از سر و کول پدر و مادرها بالا بروند) هر وقت از دست بچهها کلافه شدند داد بزنند و بگویند اگر "کتابنویسی" هات رو ننویسی، آقاتون تو مدرسه فلکت میکنه! در گذر تاریخ این موضوع برچیده نشد و هر سال طرفداران زیادی پیدا کرد؛ آنفدر که به قشرهای مختلف کشیده شد و گروههای مختلف سنی راه پیدا کرد. حالا آن کسانی که در نوروز درس میخوانند و تعطیلات را فرصتی برای پیشی گرفتن درسی نسبت به دیگران میدانند کم نیستند. البته این قشر به جز درس، کلا هیچی از تعطیلات نوروز نمیفهمند.
به هرحال این لیست را از کمترین درجه تا بالاترین درجه درسخوانی نوروزی تنظیم کردیم که امید است مورد استفاده آندسته از شما اعضای خوب پرشین استار که یا دانش آموز هستید و یا حتی برای شرکت در کنکور داوطلب شده اید مورد استفاده قرار گیرد ...
1. پیک نوروزی
پیک نوروزی اولش کلی ذوق و شوق دارد. بچهها مداد رنگیها را برمیدارند و اول جاهای خالی را نقاشی میکنند و تمام ممارست را در هرچه خوشگلتر کردن آن به کار میگیرند و حتی در تمام عید دیدنیهای روزهای اول میبرند تا کلاسبالاییهای فامیل یاری کنند تا پیک خوشگل شود. چند روزی که میگذرد پیک فراموش میشود و احتمالا مثل وسطهای داستان تصمیم کبری، زیر باران تو حیاط است! سیزدهبدر که تمام میشود، عصر دلگیری که همه میآیند تا لباسهای کار را برای فردا اتو کنند، یاد پیک نوروزی میافتند و بقیه صفحات به کمک همه اعضای خانواده تا صبح و شب بیدار کشی حل میشود.
2. دانشآموزان تیزهوش
این قشر نسبت به گروه قبلی حجم گستردهتری نسبت به بدبختی درسخوانی نوروزی دارند و چون همه مسوولان مدرسه و خانوادهها توهم پروفسوری نسبت به آنها دارند، حجم مشقهای نوروزی در کنار سوال های کپی شده معلمان و کتاب های تست، بسیار گسترده است.
3. کنکوریها
این قشر احتمالا این اولین نوروزی نیست که درس میخوانند. از اواخر اسفند هم روی کاغد نوشتهاند چه روزی چه میخوانند و آن را به دیوار اتاق چسباندهاند، در اکثر موارد برنامه تا چند روزی به پیش میرود و کم کم با عید دیدنیها از برنامه جا میمانند، عدهای بعد از چند روز جا ماندن کلا بیخیال برنامه میشوند، اما عدهای با چند شب بیدار ماندن و قهر کردن با مهمانها و خانواده به کار خود ادامه میدهند.
عدهای زیرزمین خانه، انباری، پارکینگ، داخل ماشین پدر و یا حمام را برای پیدا کردن تمرکز و خواندن چند صفحه بیشتر برای رسیدن به رشته مورد علاقه در دانشگاه تلاش میکنند. در این میان تلویزیون هم دایم در پیامهای بازرگانی متعدد "کنکوریها! کنکوریها" تبلیغ میکند و به جان این بیچارهها اضطراب میاندازد. تعدادی هم در کنکورهای آزمایشی شرکت میکنند و دایم به فکر سرفصلهای برگزاری آزمون آن کنکور آزمایشیاند.
4. کنکوریهای ارشد آزاد
این قشر چندمین بار است که در کنکور شرکت میکنند. احتمالا چند باری برای کنکور دوره لیسانس و حالا برای کنکور ارشد درس می خوانند و به احتمال زیاد کنکور سراسری ارشد را که در بهمن برگزار شده را هم شرکت کردهاند. پوست این عده نسبت به دیگر کنکوری ها نسبت به درسخواندن در ایام نوروز کلفتتر شده و کمتر نسبت به بقیه کنکوری ها بر سر اقوام و خانواده برای درس خواندنشان منت میگذارند. البته به دلیل اینکه میانگین سنی این گروه نسبت به کنکوریهای پیشین بالاتر است، مجبورند در عید دیدنیهای فامیل شرکت کنند، چون دیگران بدشان میآید و همچنین آشغال تخمه های مهمانان در هنگام فوتبال دیدن در عیددیدنی را جمع کنند!
5. کلاسهای فشرده زبان انگلیسی
عدهای هم برای تقویت زبان انگلیسی و شرکت در آزمونهای تافل و آیلتس نوروز را به درس خواندن میگذرانند این گروه در تمام ایام سال آرزو داشتند که به کلاس زبان بروند اما چون شاغلاند وقت نمیشود؛ برای همین نوروز را بهترین زمان شرکت در کلاسهای زبان دانستهاند. البته در این میان تبلیغات آموزشگاههای مختلف زبان بیتاثیر نیست و روزنامهها پر از آگهیهای "دورههای فشرده نوروزی زبان" شدهاند.
:: اهمیت تعطیلات عید برای داوطلبان کنکور ::
بسیاری از دانش آموزان با تعطیل شدن مدرسه ها، فرصتی طلایی و استثنایی بدست می آورند و آزاد می شوند. حالا آنها می توانند بسیار بیشتر از گذشته درس بخوانند. تجربه هم نشان داده است كه خیلی از دانش آموزان در دوران بعد از عید نسبت به فارغ التحصیلان پیشرفت بیشتری داشته اند. در اواخر فروردین ماه آزمون های جامع شروع می شود. شما تنها یك ماه فرصت دارید تا دروس خوانده نشده را بخوانید دروس قبلی را مرور كنید و نقاط ضعف خود را برطرف سازید. انجام این همه كار در این فرصت كوتاه، نیاز به برنامه دقیقی دارد و بدون برنامه حساب شده این كار انجام شدنی نیست.
تعطیلات عید برای بسیاری از آموزشگاه ها و كلاس های كنكور فرصت مناسبی است تا با تنطیم (كلاس های فوق العاده) عقب ماندگی آموزشی خود را جبران و در واقع سرهم كنند ولی بعدا متوجه میشوید كه این كلاس ها (تله)ی بزرگی برای وقت بچه هاست و دست وپاگیر كنكوریها میشود. در ایام عید برنامه های عمومی خانواده مانند دید و بازدید مهمانیها سفرها و ... با فعالیت درسی شما طلاقی پیدا می كند. هماهنگی این برنامه ها با برنامه های درسی شما اهمیت زیادی دارد. به هر حال این ایام نقطه عطفی در آمادگی درسی شماست و سرنوشت بسیاری از كنكوریها در مدت این بیست روز رقم می خورد. هرچند نباید انتظار داشت كه در این مدت معجزه ای روی می دهد ولی اینكه چگونه و با چه برنامه ای از آن استفاده شود قطعا نقش مهمی در نتیجه كارتان خواهد داشت تعطیلات عید را جدی بگیرید.
نحوهی عملكرد دانش آموزان
با فرا رسیدن فصل بهار، سه نوع رفتار و برنامه ریزی عمده در بین دانش آموزان دیده می شود:
1. بعضی ها از این فرصت برای رفع خستگی و تجدید قوا استفاده می كنند.
2. عده دیگری عقیب ماندگی های درسی خود را جبران می كنند.
3. گروهی دیگر دروسی را كه قبلا آموخته اند دوره و جمع بندی می كنند.
در این دوره كه اكثرا دانش آموزان با شتاب و جدیت بیشتری درس میخوانند، اگر به هر دلیل و بهانهای نتوانید از وقت خود استفاده كنید، از دیگران عقب خواهید ماند. پس دیگر رفتن به مسافرت معنایی ندارد. حتی اگر فكر میكنید كه با همراه بردن كتاب در مسافرت میتوانید درس بخوانید، سخت در اشتباهید! تجربه میگوی، چنین اتفاقی نادر است. البته اگر واقعا خسته هستید و به تغییر محیط و آب و هوا احتیاج دارید، چارهای نیست، به یك مسافرت كوتاه دو تا سه روزه بروید. در شرایطی كه سخت مشغول كار هستید رفتن به یك مسافرت غیر ضروری، فعالیت شما را دچار وقفه و سكته می كند. در این صورت، تمركز و شتاب درس خواندن شما مختل میشود.
استراحت در عید
مطالعهی جدی این ایام، اصلا به معنای آن نیست كه صبح تا شب فقط درس بخوانید. میتوانید در این ایام هم به شیوههای مناسب، تفریح و استراحت كنید.
دید و بازدید اقوام
سعی كنید موضوع كنكور و اهمیت آن را برای خانواده خود روشن كنید و از آنها بخواهید عید امسال را به كمك شما بیایند و دید و بازدید ها
خطای دید (خطای باصره، خطای بصری، خطای چشم) به احساس دیدن تصاویری گفته میشود که فریبنده یا گمراه کننده هستند. در این حالت اطلاعاتی که بوسیله چشم جمع آوری شده و توسط مغز پردازش میگردد منجر به درک تصویری میشود که با واقعیت آن تصویر تطابق ندارد ... در هر صورت امید است از این سوژه های جالب لذت کافی ببرید.
این عکس چه احساسی را به شما منتقل می کند؟
به مرکز گل نگاه کنید و سرتونو عقب وجلو ببرید آیا احساس نمی کنید گل بزرگتر می شود؟
با جلو و عقب بردن سرتان چرخیدن حلقه ها را کنترل کنید
باورتان میشود که خطوط عمودی همه با هم موازی باشند؟!
و اینهم مونالیزایی متفاوت
مراقب باشید سرتان گیج نرود!
آیا می توانید در عکس زیر 4 گرگ ببینید؟
به این عکس که نگاه کنین احساس میکنین چشاتون مشکل داره!
یک سازه جالب و بی نظیر!
به این تصویر نگاه کنید و چشماتونو حرکت بدید. شبیه پارچه ای میشه که با باد بالا و پایین میشه...
به نقطه وسط تصویر زیر خیره شوید و سرتان را جلو و عقب ببرید چرخها به حرکت در میایند !
این تصویر سه بعدی رو ببینین که واقعا سه بعدیه؟
وای این آجرا چرا تکون میخورن
آیا میتونین تشخیص بدین که این تصویر از چه بعدی رسم شده؟
آیا میتوانید 13 چهره مخفی را در این تصویر ببینید؟
هنگامی که به این تصویر نگاه میکنید احساس میکنید در حال حرکت است!
به این تصویر نگاه کنید ... آنرا متحرک میبینید!؟ (این یک تصویر ثابت است)
به دایـره میانی خیره شوید پس از چندین ثانیه خواهید دید که بتدریج سایه های اطراف ناپدید میگردند !
باورتون میشه این دو تا اسب همرنگ هستند؟
چند ثانیه به تصویر فوق خیره شوید، خطای چشم خود را بوضوح خواهید دید
یه تصویر جالب فقط کافیه یه مقدار چشمتونو حرکت بدین
به این مار ها نگاه کنید و چشماتونو یه خورده حرکت بدین. فقط مواظب باشین نیشتون نزنن!
در محل تقاطع مربع های تصویر زیر تنها دایره های سفید وجود دارند
ولی بعضی از دایره ها را برای لحظه ای کوتاه سیاهرنگ می بینید
در اين تصوير چند صورت مي بينيد؟
این تصویر چه سوژه ای را نشان می دهد؟
این شکل از سمت راست شامل چند تا مستطیل هست؟ حالا از سمت چپ بشمارید ...
این چنین شکل هندسی رو چه جوری میشه توجیه کرد؟
به پاهای این دو نفر توجه کنید. متوجه این نوع خطای دید می شوید!
آیا در تصویر زیر دایره ای می بینید؟ با نگاه اول مطلقا شما هیچ دایره ای نخواهید دید اما باید بدانید که ۱۶ دایره در این تصویر وجود دارد. با دقت بیشتر به فاصله بین هر دو مکعب ها نگاه کنید… در بین هر دو مکعب یک دایره وجود دارد که مجموعا ۱۶ دایره میشود.
در اینجا شما سه تصویر میبینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی. تصویر راست به سمت راست میچرخد و تصویر چپ به سمت چپ. جالب اینجاست که اگر تصویر مشکی وسط هم که در حال چرخش است را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید در ذهن این تصور بوجود می آید که با همان تصویر و به همان جهت خواهد چرخید.
تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟
تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟
نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟
تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز،
که از شرم نبود شادپیغامی،
میان کوچهها سرگشته میچرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند
چیزی نمیخواهد
و چشمان تو آیا سورهای از این کتاب هستی زیبا،
تلاوت کرده با تدبیر؟
تو از خورشید پرسیدی، چرا
بیمنت و با مهر میتابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعلههای شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شبتابی سخن گفتی
از او پرسیدهای راز هدایت، در شبی تاریک؟
تو آیا، یاکریمی دیدهای در آشیان، بیعشق بنشیند؟
تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟
تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟
تو آیا خواندهای با بلبلان، آواز آزادی؟
تو آیا هیچ میدانی،
اگر عاشق نباشی، مردهای در خویش؟
نمیدانی که گاهی، شانهای، دستی، کلامی را نمییابی ولیکن سینهات لبریز از عشق است…
تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟
جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، دادهای آیا ؟!
ببینم، با محبت، مهر، زیبایی،
تو آیا جمله میسازی؟
نفهمیدی چرا دلبستِ فالِ فالگیری میشوی با ذوق!
که فردا میرسد پیغام شادی!
یک نفر با اسب میآید!
و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!
تو فهمیدی چرا همسایهات دیگر نمیخندد؟
چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بیآبیِ احساس؟
نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمیتابد؟
نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کردهای آیا؟
جوابم را نمیخواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟
ز خود پرسیدهام در تو!
که عاشق بودهام آیا!!؟
جوابش را تو هم، البته میدانی
سکوت مانده بر لب را
تو هم ای من!
به گوش بسته میخوانی
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه ...
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره ...
دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه! چه قدرتمند بود!
همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین ...
داستانی متفاوت از چوپان دروغگویی دیگر
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند. برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه ...
یک روز چوپان شروع کرد به فریاد: آی گرگ آی گرگ. وقتی مردم خود را به چوپان رساندند دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است.
آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند نگران نباشد و خدا را شکر که بقیه گله سالم است. اما از آن پس، هر چند روز یک بار چوپان فریاد میزد: "گرگ. گرگ. آی مردم، گرگ". وقتی مردم ده، سرآسیمه خود را به چوپان می رساندند می دیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ، گوسفندی را خورده است. این وضعیت مدتها ادامه داشت و همیشه مردم دیر می رسیدند و گرگ، گوسفندی را خورده بود!
پس مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشی ترین ها و قوی ترین سگ ها را ...
چوپان نیز به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها، دیگر هیچگاه، گوسفندی خورده نخواهد شد. اما پس از خرید سگ ها، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره، صدای فریاد "آی گرگ، آی گرگ" چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است. ناگهان یکی از مردم، که از دیگران باهوش تر بود، به بقیه گفت: ببینید، ببینید. هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوانهای گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندانمان در اطراف پراکنده است !!!
مردم که تازه متوجه شده بودند که در تمام این مدت، چوپان، دروغ می گفته است، فریاد برآوردند: آی دزد. آی دزد. چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم. اما ناگهان چهره مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد. چهره ای خشن به خود گرفت. چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگها هم که فقط از دست چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمی دانستند او را همراهی کردند.
بسیاری از مردم از چماق چوپان و بسیاری از آنها از "گاز" سگ ها زخمی شدند. دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند، گریختند. در روزهای بعد که مردم برای عیادت از زخمی شدگان می رفتند به یکدیگر می گفتند: "خود کرده را تدبیر نیست". یکی از آنها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان "چوپان دروغگو" را برای کودکانمان نقل می کنیم باید برای آنها توضیح دهیم که هر گاه خواستید گوسفندان، چماق، و سگ های خود را به کسی بسپارید، پیش از هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست.
اما معلم مدرسه که آنجا بود و حرفهای مردم را می شنید گفت: دوستان توجه کنید که ممکن است کسی نخست ""راستگو"" باشد ولی وقتی گوسفندان، چماق و سگ های ما را گرفت وسوسه شود و دروغگو شود. بنابراین بهتر است هیچگاه ""گوسفندان""، ""چماق"" و ""سگ های نگهبان"" خود را به یک نفر نسپاریم**.
حکایت چهار دانشجو
چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.
مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:
که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه ...
آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.
استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:
1. نام و نام خانوادگی؟ 2 نمره
2. کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره
الف. لاستیک سمت راست جلو
ب. لاستیک سمت چپ جلو
ج. لاستیک سمت راست عقب
د. لاستیك سمت چپ عقب
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...
چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست ...
آیینه و شیشه
جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست ...
عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !
عارف گفت: ولی دیگر دیگران را نمی بینی !
آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند و آن چیزی نیست جز "شیشه"
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند !
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...
میمون ها و کلاه فروش
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست!
بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند ...
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم همان کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند!
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟!
نکته : رقابت هیچگاه سکون نمی شناسد
تغییر دنیا
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: "کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!"
زشت ترین دختر کلاس
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیباروی و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یکدفعه کلاس از خنده ترکید …
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند.
او گفت: اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند. او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود. آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد. مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا!
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم. پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟
و همسرم اینگونه جواب داد:
من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم ...
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با تـوست
مفهوم خانواده
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه ! معذرت میخوام … من هم معذرت میخوام.
دقت نکردم … ما خیلی مؤدب بودیم، من و اون غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم؛ اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم ؟!
کمی بعد از آنروز، در یک غروب غمگین مشغول پختن شام بودم. دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد اما همینکه برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش ولی بدون کمترین توجهی با اخم به او گفتم: "اه ! ازسرراه برو کنار" قلب کوچکش شکست و رفت ! اصلا نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم ...
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:
وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی !
برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی.
آنها گلهایی هستند که او برایت آورده بود. خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی ...
او تنها به این خاطر آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی
در این لحظه بود که احساس حقارت کردم و بی امان اشکهایم سرازیر شدند.
آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم ... بیدار شو کوچولو، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم. نمی بایست اونجور سرت داد می کشیدم
دخترم گفت : اشکالی نداره مامان چون من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو ...
کوچولوی من ادامه داد : اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگل هستن. میدونستم دوستشون داری، مخصوصا آبیه رو ...
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکت یا موسسه ای که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشین جدیدی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد؟
و به این فکر کنید که ما خود را عجیب وقف کار میکنیم و به خانواده مان آنطور که باید اهمیت نمی دهیم!
چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !
اینطور فکر نمی کنید؟!
به راستی کلمه "خانواده" یعنی چه ؟!
در این پست با لقمان حکیم، بیشتر آشنا می شویم. ابتدا از گلستان سعدی، دو حکایت در باره ی لقمان بخوانید.
حکایت اول:
لقمان را گفتند:ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان؛هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعلِ آن پرهیز کردم.
نگویند از سر بازیچه حرفی
کزان پندی نگیرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانند آیدش بازیچه در گوش
حکایت دوم:
کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمت بی قیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود.
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه ی کاروان
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظه ای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمه ی حکمت با ایشان گفتن.
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد ازو به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنی در سنگ
همانا که جرم از طرف ماست.
به روزگارِ سلامت شکستگان دریاب
که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند.
راستی این لقمان کیست که سوره ای در قرآن به نام اوست و هرجا سخن ازایمان و حکمت است، به یادش می افتند و سخنانش را که چون گنجی گرانبها هستند، نقل می کنند؟
نام لقمان در دو آيه از قرآن در (سوره ی لقمان) آمده است ، در قرآن دليل صريحى بر اينكه او پيامبر بوده است يا تنها يك فرد حكيم ، وجود ندارد، ولى لحن قرآن در مورد لقمان ، نشان مى دهد كه او پيامبر نبود، زيرا در مورد پيامبران سخن از رسالت و دعوت به سوى توحيد و مبارزه با شرك و انحرافات محيط و عدم مطالبه اجر و پاداش و نيز بشارت و انذار در برابر امت ها معمولاً ديده مى شود، در حالى كه در مورد لقمان هيچيك از اين مسائل ذكر نشده و تنها اندرزهاى او كه به صورت خصوصى با فرزندش بيان شده - هر چند محتواى آن جنبه ی عمومى دارد - آمده است ، و اين گواه بر اين است كه او تنها يك مرد حكيم بوده است .
در حديثى كه از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز نقل شده چنين مى خوانيم :«به حق مى گويم كه لقمان پيامبر نبود، ولى بنده اى بود كه بسيار فكر مي كرد، ايمان و يقينش عالى بود، خدا را دوست مى داشت ، و خدا نيز او را دوست داشت ، و نعمت حكمت بر او ارزانى فرمود .» در بعضى از تواريخ آمده است كه لقمان غلامى سياه از مردم سودان مصر بود، و با وجود چهره ی نازيبا، دلى روشن و روحى مصفا داشت ، او از همان آغاز به راستى سخن مى گفت ، و امانت را به خيانت نمى آلود، و در امورى كه مربوط به او نبود دخالت نمى كرد.بعضى از مفسران احتمال نبوت او را داده اند ولى چنانكه گفتيم هيچ دليل بر آن نيست .
در عظمت مقام او همين بس كه خدا اندرزهايش را در كنار سخنان خود قرار داده ، و در لابلاى آيات قرآن ذكر فرموده است ، آرى هنگامى كه قلب انسان بر اثر پاكى و تقوى به نور حكمت روشن گردد، سخنان الهى بر زبانش جارى مى شود و همان مى گويد كه خدا مى گويد، و آن گونه مى انديشد كه خدا مى پسندد!
درباره اش این چنین نیز نوشته اند:« در دوران کودکی حضرت داود علیه السلام، در خانواده ای که نسب آن به حضرت ابراهیم علیه السلام منتهی می شد، کودکی سیهفام چشم به جهان گشود. سپس بر اثر داشتن ملکات فاضله، هوش سرشار، عقل و تدبیر فوق العاده ، تجربه و پختگی، بیان شیرین و منطق محکم، به نام لقمان حکیم معروف گردید.
خصوصیات زندگی او درست ضبط نگردیده ولی سخنان حکیمانه وی زینت بخش صفحات کتاب های اخلاقی، تفاسیر و تاریخ است. قراّن کریم نیز حکمتهای او را بیان نموده و سورهای در قرآن به نام اوست. حماد بن عیسی نقل میکند که حضرت صادق علیه السلام چنین فرمود:« لقمان در سایه حسب و نسب، ثروت و مال، نیرومندی و زیبایی به آن مقام نرسید؛ بلکه او مردی بود که در اطاعت خداوند استقامت داشت، گرد حرام نمیگشت، آرام و باوقار و تیزبین بود، در هر موضوعی عمیق فکر می کرد، از هر حادثهای درس عبرت میگرفت، کمتر مزاح و خنده میکرد، از اقبال دنیا خوشحال نمیشد و از پشت کردن آن اندوهناک نمیگشت، فرزندان زیادی داشت و در مرگ آنها زمام بردباری را از دست نداد.
یکی از صفات زیبای او این بود که هر گاه دو نفر با یکدیگر اختلاف پیدا میکردند، تا میان آنها صلح و صفا برقرار نمیساخت از پای نمینشست. مجالس دانشمندان و بزرگان را مغتنم میشمرد، برای دادرسان و داوران و زمامداران تأسف میخورد که چگونه فریب مقام چندروزه دنیا را میخورند. »
با خواندن اندرزهای لقمان به فرزندش، می توانیم با روحیه ی والای او بیشتر آشنا شویم:
اندرزها ی ارزشمند لقمان به فرزندش:
1- فرزندم هيچكس و هيچ چيز را با خداوند شريك مكن!
2- با پدر و مادرت بهترين رفتار را داشته باش!
3- بدان كه هيچ چيز از خداوند پنهان نمي ماند!
4- نماز را آنگونه كه شايسته است بپادار!
5- اندرز و نصيحت ديگران را فراموش مكن!
6- در مقابل پيش آمدها شكيبا باش !
7- از مردم روي مگردان و با آنها بي اعتنا مباش!
8- با غرور و تكبر با ديگران رفتار مكن!
9- در راه رفتن ميانه رو باش!
10- بر سر ديگران فرياد مكش و آرام سخن بگو!
11- از طريق اسماء و صفات خداوند او را به خوبي بشناس!
12- به آنچه ديگران را اندرز مي دهي خود پيشتر عمل كن!
13- سخن به اندازه بگو!
14- حق ديگران را به خوبي اداء كن!
15- راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار!
16- به هنگام سختي دوست را آزمايش كن!
17- با سود و زيان دوست را امتحان كن!
18- با بدان و جاهلان همنشيني مكن!
19- با انديشمندان و عالمان همراه باش!
20- در كسب و كار نيك جدّي باش!
21- بر كوتاه فكران و ضعيفان اعتماد مكن!
22- با عاقلان ايماندار مدام مشورت كن!
23- سخن سنجيدۀهمراه با دليل را بيان كن!
24- روزهاي جواني را غنيمت بدان!
25- هم مرد دنيا و هم مرد آخرت باش!
26- ياران و آشنايان را احترام كن!
27- با دوست و دشمن خوش اخلاق باش!
28- وجود پدر و مادر را غنيمت بشمار!
29- معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار!
30- كمتر از درآمدي كه داري خرج كن!
31- در همۀامور ميانه رو باش!
32- گذشت و جوانمردي را پيشه كن!
33- هر چه كه مي تواني با مهمان مهربان باش!
34- در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار!
35- بهداشت و نظافت را هيچگاه فراموش مكن!
36- هيچگاه دوستان و هم كيشان خود را ترك مكن!
37- فرزندانت را دانش و دينداري بياموز!
38- سواركاري و تيراندازي و ... را فراگير!
39- در هر كاري از دست و پاي راست آغاز كن!
40- با هر كس به اندازۀ درك او سخن بگو!
41- به هنگام سخن متين و آرام باش!
42- به كم گفتن و كم خوردن و كم خوابيدن خود را عادت بده!
43- آنچه را كه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند!
44- هر كاري را با آگاهي و استادي انجام بده!
45- نا آموخته استادي مكن!
46- با ضعيفان و كودكان سرّ خود را در ميان نگذار!
47- چشم به راه كمك و ياري ديگران مباش!
48- از بدان انتظار مردانگي و نيكي نداشته باش!
49- هيچ كاري را پيش از انديشه و تدبر انجام مده!
50- كار ناكرده را كرده ی خود مدان!
51- كار امروز را به فردا مينداز!
52- با بزرگتر از خود مزاح مكن!
53- با بزرگان سخن طولاني مگو!
54- كاري مكن كه جاهلان با تو جرأت گستاخي پيدا كنند!
55- محتاجان را از مال خود محروم مگردان!
56- دعوا و دشمني گذشته را دوباره زنده مكن!
57- كار خوب ديگران را كار خود نشان مده!
58- مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده!
59- با خويشاوندان قطع خويشاوندي مكن!
60- هيچگاه پاكان و پرهيزكاران را غيبت مكن!
61- خود خواه و متكبر مباش!
62- در حضور ايستادگان منشين!
63- در حضور ديگران دندان پاك مكن!
64- با صداي بلند آب دهان و بيني را پاك مكن!
65- به هنگاه خميازه دست بر دهان خويش بگذار!
66- حالت خستگي را در حضور ديگران ظاهر مكن!
67- در مجالس انگشت در بيني مينداز!
68- كلام جدي را با مزاح آميخته مكن!
69- هيچكس را پيش ديگران خجل و رسوا مكن!
70- با چشم و ابرو با ديگران سخن مگو!
71- سخن گفته شده را تكرار مكن!
72- از شوخي و مزاح خود كمتر كن!
73- از خود و خويشاوندان نزد ديگران تعريف مكن!
74- از پوشيدن لباس و آرايش زنان پرهيز كن!
75- از خواسته هاي نابجاي زن و فرزندان پيروي مكن!
76- حرمت هر كس را در حد خود نگاه دار!
77- در بد كاري با اقوام و دوستان همكاري مكن!
78- از مردگان به نيكي ياد كن!
79- از خصومت و جنگ افروزي جدّاً پرهيز كن!
80- با چشم احترام به كار ديگران نگاه كن!
81- نان خود را بر سفره ي ديگران مخور!
82- در هيچ كاري شتاب مكن!
83- براي جمع آوري بيش از حد مال و ثروت حرص مخور!
84- به هنگام خشم شكيبا باش و سخن سنجيده بگو!
85- از پيش ديگران غذا و ميوه بر مدار!
86- در راه رفتن از بزرگان پيشي مگير!
87- سخن و كلام ديگران را قطع مكن!
88- به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مكن!
89- در حضور مهمان بر كسي خشم مگير!
90- مهمان را به هيچ كاري دستور مده!
91- با ديوانه و مست سخن مگو!
92- براي كسب سود و دوري از زيان، آبروي خود را مريز!
93- در كار ديگران كنجكاوي و جاسوسي مكن!
94- در اصلاح ميان مردم هيچ گاه كوتاهي مكن!
95- ادب و تواضع را هيچ گاه فراموش مكن!
96- با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش!
97- بر آرزو ها و خواسته هاي خود غالب باش!
98- خدمتكاري بزرگان و همكاري با مستمندان را فراموش مكن!
99- با بزرگان با ادب و با كودكان مهربان باش!
100- با دشمنان مدارا كن و در مقابل جاهلان خاموش باش!
101- در مال و مقام ديگران طمع مكن!
102- از رفت و آمد و مال و مرام و مسلك خويش كمتر بگو!
103- به جز خداوند هيچ كس و هيچ چيز را فرمانروا و فريادرس خويش مشمار!
104- عمر و روزي با حساب و كتاب است، پس مترس و طمع مكن!
105- عمر را براي عمل و عبادت و پاكي و پرهيزكاري غنيمت بدان!
106- اگر بهشت را مي طلبي از فساد و ستم و گردن كشي پرهيز كن!
107- سرچشمه ي زشتي ها را دنيا پرستي و مستي و ناداني بدان!
108- به جز در حق و راستي بندگان خدا را بندگي و فرمانبري مكن!
لقمان به پسرش گفت:
فرزندم،هزار حكمت آموختم و از اين هزار حكمت چهارصد حكمت انتخاب كردم و از اين چهارصد حكمت هشت حكمت برگزيدم كه جامع جميع كمالات است :
دو چيز را هرگز فراموش مكن : 1- خدارا 2- مرگ را
دو چيز را هميشه فراموش كن:
-1 به كسي خوبي كردي
-2 كسي به تو بدي كرد
اما چهار حكمت ديگر:
-1 در نماز ايستادي دل نگهدار
-2در سفره اي وارد شدي شكم نگهدار
-3در خانه اي داخل شدي چشم نگهدار
-4به مجلسي وارد شدي زبان نگهدار
لقمان به فرزندش چنين مى گفت : پسرم ! دنيا درياى ژرف و عميقى است كه خلق بسيارى در آن غرق شده اند، تو كشتى خود را در اين دريا ايمان به خدا قرار ده ، بادبان آن را توكل بر خدا، زاد و توشه ات را در آن تقواى الهى ، اگر از اين دريا رهائى يابى به بركت رحمت خدا است ، و اگر هلاك شوى به خاطر گناهان تو است.
اين داستان نيز از لقمـان معروف است : در آن هنگام كه به صورت برده اى براى آقايش كار مى كرد، روزى اربابش به او گفت : گوسفندى براى من ذبح كن و دو عضو كه بهترين اعضاى آنست براى من بياورلقمان گوسفندى را ذبح كرد و زبان و دل آن را براى وى آورد .چند روز ديگر همين دستور را به او داد منتها گفت ، دو عضو كه بدترين اعضاى آن است براى من بياور لقمان بار ديگر گوسفندى را ذبح كرد و همان زبان و دل را براى او آورد، او تعجب كرد و از اين ماجرا سؤ ال كرد، لقمان در پاسخ گفت : قلب و زبان اگر پاك باشند از هر چيز بهترند و اگر ناپاك شوند از همه چيز خبيثتر و بدتر!.
توضیح مختصری در مورد حکمت
خداوند در نخستين آيه ی سوره لقمان مى فرمايد: ما به لقمان حكمت داديم ، و به او گفتيم كه براى خدا شكرگزارى كن ، چرا كه هر كس شكر نعمت او را ادا كند، به سود خويش شكر كرده ، و هر كس كفران كند، زيانى به خدا نمى رساند، چرا كه خداوند، بى نياز و ستوده است.
براى حكمت معانى فراوانى ذكر كرده اند، مانند شناخت اسرار جهان هستی - آگاهى از حقايق قرآن - رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل معرفت و شناسائى خداوند.اما همه ی اين معانى را مى توان يك جا جمع كرده و در تفسير حكمت چنين گفت : حكمتى كه قرآن از آن سخن مى گويد و خداوند به لقمان عطا فرموده بود، مجموعه اى از علم و معرفت و اخلاق پاك و تقوا و نور هدايت بوده است.
در این جا ما می خواهیم با استفاده از چند عمل جمع و ضرب ساده یک غیب گویی انجام دهیم.
شرح کار:
با دوستان خود دور یک میز بنشینید ،5 جسم را روی میز قرار دهید به طوری که تعداد حرف هاي تشکیل دهنده ی جسم ها از 9 حرف بیش تر نبوده و هيچ كدام با هم مساوي نباشند.مانند کاغذ که 4حرفی است و خود نویس که 7 حرفی است.
حال از يكي از دوستانتان بخواهید که یکی از 5 جسم را در ذهن خود انتخاب کند و به شما نگوید.حال شما با توجه به دستوراتی که به او می دهید، می توانید بگویید که وي چه جسمی را انتخاب کرده است .
نحوه ي عمل:
1- تعداد حرف های جسم را در عدد 5 ضرب کند.
2- به این حاصل ضرب عدد 3 را اضافه کند.
3- حاصل جمع به دست آمده را در عدد 2 ضرب کند.
4- به حاصل ضرب به دست آمده رقم دلخواهی (از 1 تا 9) اضافه کند.
5- نتیجه را به شما بگوید،تا شما به طور غیبی بگویید که او کدام جسم را انتخاب کرده است و چه رقم دلخواهی را(در مرحله ی 4) به آن اضافه کرده است .
پیش گویی غیبی:
شما در این مرحله باید یک سری کارهایی را در ذهن خود انجام دهيد تا بتوانید آن جسم را حدس بزنید.
- از دوستتان بخواهید عدد نهایی را به شما گزارش کند.بدون شک این عدد،2 رقمی است.
- از این عدد به طور ذهنی ، عدد 6 را کم کنید.
- رقم دهگان عدد حاصل ،تعداد حرف های جسم مفروض و در نتیجه خود جسم را گزارش می دهد.(چون تعداد حرف هاي هيچ دو جسمي با هم یکسان نبودند.)
- رقم یکان عدد حاصل ،عدد دلخواه اضافه شده به این محاسبات را (در مرحله ی 4)معین می کند.
شما با این بازی ریاضی،پیش گویی غیبی و شعبده بازی یاد گرفته اید.
جاده را می بینی؟
مجازیست، اما وجود دارد
ناهموار و کمی سر بالایی ...
نگاهش کن ... اگر گام در مسیرش نهاده باشی
بعد از سومین گردنه چشم انداز زیبایی از طبیعت را به تو نشان می دهد
و با زبان سفر با تو سخن خواهد گفت ...
نمونه ای از سخنان سید جمال الدین افغانی
۱- کسیکه ادعا دارد که دین اسلام به سختی و دشواری دستور می دهد نه سهولت و آسانی و به ضرر امر صادر میکند نه به نفع، قضاوت کور کورانه کرده خیلی دروغ گفته است
۲- چشم انسان کور باشد بهتر است از اینکه بینش و طرز فکر او کور گردد
۳- علم دارای پوست و مغز است کسیکه به پوست اکتفا می ورزد در دریای بیکران غرق گشته.
۴- بهترین رنگ بیرق آزادی خون مجاهدین قهرمان است
۵- آزادی خواهی یک آرزو است تحصیل آن کار و پیکار می خواهد و انسان را وادار به پذیرش قربانی و ایثار و قبول خطرها و مشکلات می گرداند
۶- اعتماد مظلوم بر وعده های ظالم کشنده تر از توپ و شمشیر است
۷- ملتی که برای تحصیل حق، یک ساعت جهاد کرد برای او بهتر از زندگی کردن در ذلت تا قیامت است
۸- اگر ملتی از ستمگران از دیگر اسباب و عوامل بدون سخن استفاده نمیکند، پس آن ملت گمراه تر از حیوانات چهار پاه اند
۹- آزادی فکری و بیان گرفته می شود و داده نمی شود، آزادی و استقلال وطن به گفتار حاصل نمی گردد
۱۰- پیشوا همان کس است که مردم را به اعمال و افعال خود رهبری می کند نه به اوامر و اقوال خود
۱۱- بد ترین درد مردم مشرق زمین اینست که آنها در اتحاد میان خود با هم اختلاف دارند و در تایید اختلاف با همدیگر متحد و اتفاق نظر دارند، آنها در میان خود عهد و پیمان بسته و متحد شده اند که میان خود یک پارچه و متحد و متفق نشوند
۱۲- حقایق را نمی توان به گمان و خیال و توهم از میان برد
۱۳- کثرت مویدان دعوتگر و یا دعوت بدون علم و دانش و دعوای صحت آن دست آوردی ندارد و موجب ذلت است. و شمار کمی از مویدان و پیروان دعوت و تبلیغ بر مبنا و اساس علم مقام و منزلت دارند و دعوت دوام هم میکند
۱۴- قدامت همیشه برتری و تفوق بار نمی آورد
۱۵- نیرومندی بتی خوفناک است و ناتوانی شبحی است زادهء همین ضعف و انسان ضعیف و ناتوان در برابر قوت و نیرومندی سر فرود می آورد و به خدا بودن قوی تصدیق می کند.
۱۶- پست ترین مردم کسی است که زندگی خود را در مرگ دیگران می جوید و بزرگترین آنها همان کسی است که زندگی دیگران را گرچه یک نفر هم باشد در بدل مرگ خود می خواهد.
۱۷- پستی و حقارت را برگزیدن آسانتر از طلب عزت و وقار است
۱۸- هر کس از شاهان بدون ارتکاب جرمی بترسد بردهء پستی بیش نیست
۱۹- صاحب حق قوی است گرچه در مقام ضعف قرار دارد و دوستدار باطل ضعیف است گرچه در ظاهر قوی معلوم شود
۲۰- کمتر اتفاق می افتد که حق بدون زحمت بدست بیاید
۲۱- ملت بدون اخلاق، نیست و نابود است و اخلاق بدون عقیده دست آوردی ندارد و عقیده ء بدون فهم و علم عقیده نیست
۲۲- بهترین ترازوی اعمال ملتها اخلاق آنها است
۲۳- جویندگان حکمت بسیار اند، اما عمل کنندگان کم اند
۲۴- بزرگترین دلیل بر همت شخص مخالفت آشکارای او با عرف و عاداتی می باشد که بطلان آن اشکار است
۲۵- دو حکیم عاقل در ملت دو میلیونی، بهتر از هزار مردی که در آن ملت تظاهر به عقل کرده مدعی حکمت می شوند
۲۶- اگر جاهلان حاکم شوند نظم و نسق جامعه از همدیگر متلاشی گردد
۲۷- اگر ساحه و میدان از مردم عاقل خالی بماند برای پر کردن آن جاهلان و مردم نادان با همدیگر به مسابقه بپردازند
۲۸- جاهل و نادان زنده، مرده ء بیش نیست و عالم مرده زنده است
۲۹- کسی که خود را اصلاح کرده نتواند کس دیگری را اصلاح کرده نمی تواند
30 - - اگر به دست و پای انسان زنجیر انداخته شود بهتر از اینست اوهام و خرافات بر عقل او بند و زنجیر بیندازد
۳۱- ترسی که از چوکی و مقام حاکم نه از عدل و قضاوت منصفانهء او برای انسان دست می دهد باید بیشتر از احترام او مورد استهزاء و مسخره قرار بگیرد
۳۲- بیشترین زمامداران مشرق زمین در موقفی قرار دارند که اگر یکی از آنها در عمیق ترین چاه بردگی انداخته شود و لقب های بزرگی مجرد، و بدون محتوای او حفظ گردد بی تفاوت مانده دنیا را برای خود جنت می پندارد
۳۳- کسیکه هیزم برای فروش جمع می کند بهتر از کسی است که طلا را ذخیره می نماید
۳۴- عاقل همان کسی است که آنچه به خود پسند ندارد به دیگری نیز نمی پسندد
۳۵- احزاب سیاسی بهترین دواء اند اما در مشرق زمین در اًغلب حالات به بدترین درد و مرض تبدیل می گردد
۳۶- چکاچک شمشیر ها بدون جنگ و افتخار به لباس جنگی در زمان صلح نشانهء ترس در میدان کارزار است
۳۷-مرد ادیب در مشرق زمین می میرد اما زنده است و زنده است گرچه مرده است
۳۸- دست آورد های عقل زمانی سودمند است که از قیودات اوهام رهایی یابند
۳۹- نو آموز آغاز مقدامات علوم گمان می کند که دریایی از علم آموخته و کفایت می کند اما طالب راسخ و استوار در طلب علم تحقیق کرده به این عقیده است که در ابتدای طلب آن قرار دارد
۴۰- هر گاه انسان با خود محاسبه نماید همان طوریکه دیگران را مورد احتساب قرار می دهد در این صورت اشتباهات او کم شده و به کمال نزدیک می شود.
مطالب بالا برگرفته شده از کتابی (حکیم مشرق زمین، سید جمال الدین افغان)
صفحاتی ۱۳۶-۴۰
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین" را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی" را راه بیان عشق می دانند. در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود !
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید... ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که "عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند و او قبل از اینکه حرکتی از همسرش سر بزند به اینکار اقدام کرد. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیشمرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
اقتـضای طبیـعت
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند ...
قـدرت بـخشش
در روزگاران قدیم بانوى خردمندى كه به تنهایی و پیاده سفر می كرد در عبور از كوهستان سنگ گرانقیمتی را پیدا كرد.
روز بعد به مسافرى رسید كه گرسنه بود. آن بانوى خردمند كیف خود را باز كرد و مقداری غذا به او داد ولی آن مسافر سنگ گرانقیمتى را در كیف بانوى خردمند دید و از او خواست تا آن را به او بدهد و بانوى خردمند بدون درنگ سنگ باارزش را به او داد.
مرد مسافر به سرعت از آنجا دور شد و از شانس خوب خود بسیار شادمان گشت.
او می دانست آن سنگ آنقدر ارزش دارد كه می تواند تا آخر عمر با خیال راحت زندگی بی دردسر و پرنعمتی را داشته باشد.
چند روزی گذشت ولی طمع مرد او را راحت نمی گذاشت و مرتب با خود می گفت اگر او چنین سنگ باارزشی را به این سادگی به من داد پس اگر از او می خواستم بیش از این به من می داد.
بنابراین مرد بازگشت و با سختی فراوان آن بانو را پیدا كرد و سنگ گرانقیمت را به او بازگرداند و به او گفت: من خیلی فكر كردم و می دانم كه این سنگ چقدر ارزش دارد اما من او را به تو باز می گردانم به این امید كه چیزی به من بدهی كه از این سنگ باارزشتر باشد.
بانوى خردمند گفت: از من چه می خواهی؟ مرد گفت: همان چیزی كه باعث شد به این راحتی از این همه ثروت چشم پوشی كنی!
زن پاسخ داد: قناعت. به همین دلیل است كه می گویند افراد، ثروتمند و یا فقیرند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند.
ما با آنچه بدست می آوریم زندگی می كنیم و با آنچه می بخشیم یك زندگی می سازیم.
ارزش واقـعی
در اوزاکای ژاپن، شیرینیسرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینیهای خوشمزهای بود که میپخت.
مشتریهای بسیار ثروتمندی به این مغازه میآمدند، چون قیمت شیرینیها بسیار گران بود.
صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوشآمد مشتریها به این طرف نمیآمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد.
قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوشآمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیبهایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دستهای مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک میکرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم میکرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همهی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد.
این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود.
شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.
برگرفته از كتاب: باترا، پرومودا؛ رمز و راز زندگی بهتر
دزدی مـال و دزدی دیـن
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند.
و من دزد مال او هستم، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت ؛
آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است ...
مـلا و شـراب فـروش !
سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل!
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست !
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند !
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟! سخن هر دو را شنیدم :
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند !
و سوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد …!
"پائولو کوئیلو"
حکایـت دو گـدا
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود...
مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده.
رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه اینجا مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش.
در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟!
* گلدشتین یه فامیل معروف یهودیه
زنـدگی خـروسی
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.
او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی.
تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند.
عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی؟ پس به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
مـرد واقعـی و مسلمـان واقـعی
میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به اینکار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّرالدین شاه و مادر مرحوم دکتر امینی رسید، به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم...
و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.
یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد.
روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است.
ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند.
شاه پرسید: پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست در این روز عرق بفروشم.
شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است.
آنوقت رضاشاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت: "در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخرالدّوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است"
امـان از دسـت این ایـرانیها
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا !!!
هوش ایرانی ها در تمام دنیا زبانزد خاص و عام است اما ایکاش کمی هم انصاف چاشنی این ذکاوت بود ...
آرامش سنـگ یا آرامش بـرگ ؟
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.
استاد گفت: "این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!"
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: "اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!"
استاد لبخندی زد و گفت: "پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده."
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: "شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟"
استاد لبخندی زد و گفت: "من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم ...
وعـده ی پــوچ
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده ی لباس گرم تو مرا از پای درآورد ...
تصاویر این ایمیل، گوشه ای از آلبوم هنری "رابرت دانکن" است که از هنرمندان اهل ایالت یوتا در غرب آمریکاست. او نقاشی را در سن یازده سالگی شروع کرد، در حالیکه به طبیعت، محیط روستایی و مزرعه علاقه داشت و در اکثر کارهای او شیوه زندگی روستایی و مراتع پرورش احشام را می توان دید. شاید در آثار دیگر نقاشهای دنیا نتوان تا این حد نقش کابوی های گاوچران و سرخپوستان را برجسته دید.
دیـدنی ها و خواندنـی های جـالب
(ویژه گروه پرشین استار)
بزرگترین قرآن کریم در افغانستان رونمایی شد
این قرآن دست نویس به سفارش مرکز فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی و زیبا نگاری و خطاطی آن توسط استاد محمد صابر یاقوت حسینی خدری، خطاط ماهر و چیره دست اهل کابل و به همکاری 9 تن از شاگردان مستعدش صورت گرفته است. کار خوشنویسی این اثر بزرگ 5 سال طول کشید که دارای 218 صفحه و به طول 2 متر و 30 سانتیمتر و عرض یک متر و 50 سانتیمتر و ضخامت 18 سانتیمتر روی تکه خطی با قلم نی و رنگ اکرلیک انگلیسی خوشنویسی شده که سی پاره شریف به سی طرح مختلف و سبک مخصوص خوشنویس خطاطی و مینیاتوری شده است. طرح پشتی جلد این اثر از پارچه های 21 عدد پوست بز با رنگ های طبیعی رنگ آمیزی و رنگ مینیاتوری آن با آب طلا به سبک بهزاد در 80 درجه سانتیگراد و فشار سی تن وزن حک شده است.
مرغی که فکر می کند پنگوئن است!
یک کشاورز چینی در مزرعه خود مرغی دارد که فکر می کند پنگوئن است و به همین علت همانند پنگوئنها به صورت قائم و با غرور راه می رود. نام این مرغ مجنون "مامبل" است که در یک مرزعه واقع در "ژیانگسو" در شرق چین زندگی می کند. مامبل نام پنگوئن قهرمان کارتون "خوش قدم" است. این کشاورز چینی در این مورد توضیح داد: "من هرگز موفق نشدم کارتون خوش قدم را ببینم اما این اسم را دوست داشتم. هر چند که پرنده من شاید ویژگی پنگوئن را نداشته باشد اما به هر حال فکر می کند که پنگوئن است و به همین دلیل این اسم را برایش انتخاب کردم. خانواده من این مرغ را خیلی دوست دارند و بنابراین ما تصمیم گرفتیم که به جای آنکه آن را در دیگ بیندازیم از آن نگهداری کنیم." این پنگوئن به خاطر ویژگی خاصی که در حرکت دادن پاهایش داشت توانست با انجام رقص ویژه ای با انسانها ارتباط برقرار کند.
یک درخت با میوه ای فوق العاده
"جابوتیکابا" نام درختی است که بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی مثل آرژانتین و برزیل می روید. میوه های این درخت به طور مستقیم روی شاخه و تنه های آن رشد می کند. در فرهنگ های لغت گیاهان دارویی این درخت "عودالبرق" ترجمه شده است. اگر بخواهید مالک یکی از این درختها باشید باید خیلی صبور باشید چرا که ۱۰۰ سال طول می کشد تا این درخت رشد کند.
ساختمانی عجیب که با باران موسیقی می سازد
این ساختمان در شهر درسدن آلمان واقع شده است. هنگامی که باران شروع می شود از این ساختمان صدای موسیقی
خاصی شنیده می شود. این صدا به دلیل برخورد آب باران با ناودانی ها و لوله های مارپیچ و کج ایجاد می شود.
تغییر رنگ ناگهانی رودخانه ای به سبز فسفری
چندی پیش؛ خبرنگاران و گزارشگران لانگفورد کانادا، برای دیدن یک پدیده نادر و مشکوک به سوی پارک گلد استریم سرازیر شدند. چرا که آب این رودخانه به رنگ سبز فسفری تغییر رنگ داده بود. تغییر رنگ سریع این رودخانه باعث ترس و وحشت افراد محلی و بازدیدکنندگان پارک شد و آنها را به تماس با پلیس و مسئولان محیط زیست محلی وادار کرد.
این رودخانهای در پارک گلد استریم – غرب ویکتوریا که منطقهای بسیار زیبا با طبیعتی بکر و حیات وحش بسیار دیدنیست واقع شده است. ماهیهای آزاد سالانه برای تخم ریزی به سمت این رودخانه حرکت میکنند. چنین واقعه ای میتواند، فضا و محیط این منطقه را تحت تاثیر قرار داده و به نابودی کشاند. تغییر یک روزه رنگ آب این رودخانه، بسیار عجیب و مشکوک به نظر میرسد. به همین دلیل مسئولان محیط زیست به سرعت شروع به بررسی و تحقیق در این زمینه کردند.
قبل از هر چیز، آنها شروع به جمع آوری نمونه از هر آنچه که میتوانست در این رابطه به آنها کمک کند، کردند. ماهی مرده، آب رودخانه، برگها، تنه خشک درختان، زبالههای موجود، خاک و… با انجام آزمایشهای مختلف یر روی آنها، به این نتیجه رسیدند که رنگ سبز این رودخانه ناشی از یک واکنش شیمیایی شناخته شده است. آنها مادهای به نام "فلورسئین" را در آب شناسایی کردند که مادهای سمی است. مادهای که باعث تغییر رنگ این رودخانه به رنگ سبز شده است. به نظر مسئولان، فردی به عنوان شوخی و مزاح در فصل تعطیلات این ماده را یعنی فلورسئین به درون رودخانه گلد استریم ریخته است.
این ماده سمی با سرعت زیاد، باعث این تغییر رنگ شده است. حتی ممکن است، باعث مرگ و میر ماهیها و سایر موجودات زنده، آبزی شده و نیز زیستگاه آنها را آلوده سازد. با این وجود هنوز هیچ مرگ و میری ناشی از این ماده گزارش نشده است. مقامات محلی گزارش دیگری از تغییر رنگ چشمه آب لانگفورد شدند که با آزمایش نمونههای آب برای تست و ارزیابی مواد مخدر و مواد سمی چیز خاصی پیدا نکردند. به گفته فردی که در طبیعت زیبای پارک گلد استریم کار می کند، در این باره گفت که این حادثه برای کارمندان و بازدید کنندگان پارک بسیار تکان دهنده بود.
قدم گذاشتن در این راه کار هر کسی نیست
این مسیر که مشاهده می کنید در سال ۱۹۰۵ برای ارتباط بین دو کارخانه برق واقع در ۳۰ مایلی مالاگای اسپانیا ساخته شده است. اما در سال ۲۰۰۰ بدلیل اینکه دو نفر از بالای آن سقوط کرده و کشته شدند، بسته شد و اینک فقط برخی از صخره نوردان و کوهنوردان شجاع این مسیر را طی می کنند. اخیرا دولت برای جذب توریست پروژه بازسازی ۸٫۳ میلیون یورویی را برای امن کردن این مسیر به اجرا گذاشته است.
عکسی از گران ترین خودرو جهان
گران ترین خودروی دنیا یک بوگاتی است که با قیمت سه میلیون دلار در بریتانیا ارزش گذاری شده. در ساخت قطعات این خودرو از پلاتینیوم و طلا استفاده شده در حالیکه هزینه واقعی یک بوگاتی بدون استفاده از این فلزهای گرانقیمت حدود یک و نیم میلیون دلار است.
این هم از درازتـــــــــرین ماشین دنیا
فیل ها در نپال فوتبال هم بازی می کنند!
بقول مردمان هند و نپال، فیل ها استعدادهای زیادی دارند که می توان بخوبی از آنها استفاده کرد. اما شرکت در مسابقه فوتبال دیگر از نوع نادر آن بود. آنچه در تصاویر می بینید فیل هایی هستند که در یک رویداد سه روزه حدود 170 کیلومتر (106 مایل) در جنوب کاتماندو در نپال، در مسابقات فوتبالی که تدارک دیده شده بود شرکت کردند و تماشاگران را به اوج هیجان رساندند. رویداد فوق برای جذب گردشگران به نپال و ترویج آگاهی در جهت حفاظت از فیل ها برگزار شده است. این حیوانات حتی در یک مسابقه زیبایی فیل هم شرکت داشته اند.
رود خون از نوع چینـــــی !
چینی ها، اخیرا در حین عبور از کنار رودخانه جانا کمی شوکه شدند. چون بجای آب شفاف همیشگی، چیزی که از رودخانه سرازیر می شد به رودی از خون تشبیه شده بود. بعدا معلوم شد دلیل این مسئله آزادسازی غیر قانونی نوعی مواد شیمیایی به رنگ قرمز از یک کارخانه تولید مواد شیمیائی در همان نزدیکی بوده است. چین بعنوان یکی از کشورهای پیشتار در آلودگی محیط زیست مطرح است.
خلاقیت در تولید چاقـــــــو !
یک شرکت فرانسوی تولید کارد و چنگال، مجموعه ای زیبا از یک سری چاقو ارائه داده که در عین جمع و جور بودن
بسیار زیباست. این مجموعه شامل 4 چاقو و از جنس فولاد ضد زنگ ساخته شده است.
دایی و پورشه اش در چنگ قانون!
سرمربی راه آهن در مراسم ختم ناصر حجازی توسط مامور راهنمایی و رانندگی اعمال قانون شد. علی دایی وقتی از پورشه اش پیاده شد تا دوست نزدیکش ماشین او را ببرد با برخورد مامور راهنمایی و رانندگی روبرو شد. او ماشین را در وسط خیابان نگه داشته بود.
وقتی كشیش ها به جان هم می افتند
درگیری كشیشان ارمنی با كشیشان ارتدوكس یونانی در كلیسای مهد در بیت لحم
تصویری متفاوت از حضور آدم ها در قلمرو حیات وحش
دعوا بر سر شام باعث شد تا این گنجشک های خانگی به جان هم بیفتند.
اورس اشمیدلی، عکاس سوئیسی این عکس را در باغ خانه اش گرفته است.
زیبایی های خلقت بسیارند ...
یک شهر بارانی از درون هواپیما
منظره ای كه به ندرت در دوربینی ثبت میشود
بدون شرح !
شاهکاری از ولادیمیر کازنوسکی
زندگی در سه مقطع متفاوت !
این تست مغز را جدی بگیرید
دکتر ها معتقدند که اگر بتوانید ظرف ۳ ثانیه صورت مردی را در میان دانه های قهوه در عکس زیر پیدا کنید، نیم کره راست مغز شما، بهتر از افراد دیگر پرورش یافته است. اگر بین ۳ ثانیه تا یک دقیقه طول بکشد، نیم کره راست مغز شما به صورت عادی پرورش یافته است. اگر بین یک دقیقه تا سه دقیقه طول بکشد، یعنی سمت راست مغز شما کند عمل میکند و باید پروتئین بیشتری مصرف کنید. اگر هم بعد از سه دقیقه هنوز نتوانستید آنرا پیدا کنید، پیشنهاد میشود بیشتر به دنبال انجام اینگونه تست ها باشید تا آن بخش از مغزتان قوی تر بشودا
اگر نتوانستید صورت را پیدا کنید و فکر می کنید این تصویر سرکاری است لطفا برید پایین :
کدامیک از این سازها را به بقیه ترجیح می دهید؟! سنتور؟ گیتار؟ پیانو؟ سه تار؟ ارگ؟ ویولون؟ دف؟ آکاردئون؟ یا ، شیپور ؟ با خواندن توصیفات زیر چندان مشکل نیست که بتوانید شخصیت خود را محک بزنید ...
سنتور : رفتار شما بسیار دلنشین است اما گاهی دیگران را از خود می رنجانید و این به دلیل شرایطی است که برای شما به وجود می آید. همیشه فکر می کنید که دیگران شما را درک نمی کنند اما این قضاوت در برخی موارد اشتباه است. یک نکته ی مهم دیگر این است که برای رسیدن به مقصد باید صبر پیشه کنید و جالب تر آنکه خود نسبت به این موضوع آگاه هستید.
گیتار : به اصطلاح شما فردی سرزنده و فعال هستید. در ارتباط خود با دیگران به دنبال واژه های درشت نمی گردید. شاید گاهی برای صحبت کردن از احساسات خود دچار مشکل می شوید ولی سعی کنید تا از آنچه هستید راحتتر باشید. کلام شما ساده اما دلنشین است و یکی از ویژگیهای شما آن است که اگر کسی را دوست بدارید نمی توانید به راحتی او را فراموش کنید. روابط اجتماعی مناسبی دارید و به شب های پر ستاره علاقه مندید.
پیانو : شما شخصیت آرامی دارید. تفکر منحصر به فرد شما، شما را از دیگران متمایز می کند. آرزوهای شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک و بین این دو ستاره ای از آرزو برای شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند. تخیل زیبایتان توانایی آنرا دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را تأیید نکنند.
سه تار : اندیشه های عارفانه ای دارید. به آینده بسیار می اندیشید و آنچه در اطراف شما می گذرد برای شخصیت شما اهمیت کمتری دارد. در اثبات حسن نیت خود سعی و تلاش می کنید و در بعضی مواقع دست از آن برمی دارید. انسان مستعدی هستید و این به آن معناست که با کمی تلاش می توانید به قله های دست نیافتنی، برسید. البته بسیار خیال پرداز نیستید و دنیای ذهنی شما یک دنیای دست یافتنی است.
ارگ : شما یک فرد کاملا احساساتی هستید. با آنکه در بعضی مواقع آنرا بروز نمی دهید اما به این فکر می کنید که آیا کسی که دوستش دارید نیز به شما می اندیشد؟ بدانید که او نیز شما را تا حد امکان دوست دارد. حس و نوع عشق شما از عشق های صادقانه است که شاید برای کمتر کسی اتفاق بیفتد.
ویولون : شما فردی بسیار زیرک و باهوش هستید و متوجه نکاتی می شوید که دیگران از آنها غافلند. به زبان ساده یعنی مو را از ماست می کشید. باید در مسیر زندگی خود پا پیش بگذارید تا بتوانید موفق شوید و قبل از انجام هر کاری درباره ی آن بیندیشید تا موقعیت های خوب را شکار کنید. غرور شما قسمتی از شخصیت شماست پس نه به راحتی آنرا زیر پا بگذارید و نه آنرا سر سختانه برای خود حفظ کنید.خوشبختی شما در گرو استفاده ی به موقع از لحظه هاست، لحظه و زمان را از دست ندهید.
دف : از ارتباط با خداوند لذت می برید و این امر نشأت گرفته از اندیشه های عارفانه ی شماست. در ذهن و افکار خود به سیر و سفر می پردازید و این سفر نه به معنای سفر از شهری به شهر دیگر، بلکه از عالمی به عالم دیگر است. شما دوست دارید که در آن عالم لحظاتی را سپری کنید، در آنجا بغض خود را بشکنید و خالصانه با خدای خود حرف بزنید. شاید فکر می کنید خدا شما را فراموش کرده است اما خدا بندگانش را هرگز فراموش نمی کند.
آکاردئون : وجود شما سراسر از عشق است و شما عاشق دوست داشتن هستید. آنچه که شما گم کرده اید و به جستجوی آن می پردازید درون شما وجود دارد. به اطراف خود بیشتر توجه کنید، گم کرده ی شما بسیار نزدیک به شماست، سعی کنید مهار زندگی خود را در دست داشته باشید تا آن را بیشتر رام کنید.
شیپور : شما یک انسان خوش نشین هستید. دیگران فکر می کنند به راحتی می توانند به درون شما پی ببرند اما به واقع خلاف این موضوع است. با آنکه به طور غیر مستقیم در حل مسائل خود از دیگران کمک می گیرید اما سعی کنید تا از اندیشه های دیگران نیز به طور مستقیم بیشتر استفاده کنید!
گفتار های دونالد والترز خیلی کوتاه است حتی گاهی به یک خط هم نمیرسد. اما اگر هر یک از آنها را برای چند بار در روز بخوانید اثر عمیقی در روح شما خواهد داشت. هر گفتار برای یک روز است. یکی از روزهای زندگی شما که با تکرار این جملات و ورود مفهموم شان به ضمیر ناخود آگاه شما خیلی زیباتر خواهد شد. در هر حالی که هستید بخصوص پیش از خواب یکی از گفتار ها را تکرار کنید. ابتدا با صدای بلند و کم کم به شکل زمزمه. آری به همین سادگی ...
1. راز عشق در تواضع است.
این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.
میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،
تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت
آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.
2. راز عشق در احترام متقابل است. احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند.
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است،
با احترام به نظریاتش گوش کن.
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد.
3. راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید. عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است.
4. راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کند. کاری مثل دادن هدیه ای کوچک، تحسین،
لبخندی از روی محبت.
نگذار که جویبار محبت از کمی باران، بخشکد.
5. راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ، با محبت تزئین کنید. بذر علاقه ها و عقیده های تازه را بکار که زیبایی بروید.
ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد، مبادا
غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود.
برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند باید به آن
مثل هنر خلاقانه نگاه کرد.
6. راز عشق در خوش مشربی است. شوخی با دیگران را فراموش نکن،
در ضمن مراقب شوخی هایت هم باش.
شوخی نا پسند نکن.
شوخی باید از روی حسن نیت باشد، نه نیشدار.
7. راز عشق در این است که حقیقت اصلی عشق، یعنی تفکر را از یاد نبری. آیا یک رابطه دراز مدت،
مهم تر از اختلافات کوچک و زود گذر نیست ؟
8. راز عشق در این است که مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی، و صبر کنی تا خونسردی را دوباره به دست آوری. با این که احساس جلوه الهام است، اما شخص
عصبانی نمی تواند چیزها را با وضوح درک کند.
قلبت را آرام کن.
تنها به این وسیله است که می توانی چیزها
را آنگونه که هستند، در یابی.
9. راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی. هرگز با فرض اینکه خودش این چیزها را می داند، از تحسین غافل نشو.
مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بارها با خلوص نیت بگویی : دوستت دارم.
گرچه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است،
اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند.
10. راز عشق در این است که در سکوت دست یکدیگر را بگیرید. کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید.
11. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است. برای تقویت گیرایی صدا، باید آنرا از قلب برآورید،
سپس رهایش کنید تا بلند بشود و به سمت پیشانی برود
تارهای صوتی را آرام و رها نگه دار.
اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی،
آن صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد.
12. راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی. زیرا چشم ها پنجره های روح هستند.
اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی،
مثل آن است که پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی
و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.
13. راز عشق دراین است که از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید. زیرا نقص همواره جزء لاینفک انسان است
ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن
که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند
نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد.
14. راز عشق در این است که حس تملک را از خود دور کنی. در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود.
پس شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند.
گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کند.
15. راز عشق در این است که شریک زدگی ات را در چار چوبی که خودت می پسندی حبس نکنی. عیبجویی باعث تباهی می شود.
همه چیز را همانطور که هست بپذیر، تا هر دو شاد باشید.
قانون طلایی این است :
نقاط قوت را تقویت کن،
و ضعف ها را نه تقویت کن نه تقبیح.
هرگز سعی نکن با سوزاندن،
جلوی خونریزی زخم را بگیری.
16. راز عشق در این است که هنگام سوء تفاهم، فقط به این فکر نکنی که طرف مقابل چگونه ناراحتت کرده است. در عوض به راه حلی فکر کن که در آینده
از بروز چنین سوء تفاهم هایی جلوگیری کنی.
17. راز عشق در این است که وقتی پیشنهادی به ذهنت می رسد، به نیاز خودت برای بیان آن فکر نکنی. بلکه به علاقه دیگری به شنیدن آن فکر کنی.
اگر لازم بود، حتی ماه ها صبر کن
تا آمادگی شنیدن آنچه را میخواهی بگویی پیدا کند.
18. راز عشق در آرامش است. زیرا آرامش باعث تکامل عشق می شود.
عشق، هوای نفس و احساست شدید نیست.
عشق انسان ها نسبت به یکدیگر بازتابی از عشق ازلی است
و خداوندگار آرامش کامل است.
19. راز عشق در این است که در وجود یکدیگر عاشق خدا باشید. تا همواره علیرغم همه اشتباهات،
تشنه رسیدن به کمال باشید،
چرا که بشر همواره علیرغم موانع فراوان،
سعی میکند به سمت آرمان های جاودانه حرکت کند.
20. راز عشق در این است که محبت تان را بسط دهید تا تبدیل به عشق واقعی میان دو انسان شود. سپس آن عشق را که دست پرورده پروردگار است
بسط دهید تا بشریت و کل مخلوقات را در بر گیرد.
21. راز عشق در این است که به دیگری لذت ببخشی، ولی عشق را برای لذت نخواهی. زیرا عشق حقیقی هوا و هوس نیست.
هر چه نفس قوی تر باشد، تقاضاهایش بیشتر می شود
و هر چه تقاضاهای نفس قوی تر باشد،
خودپرستی را در تو بیشتر و بیشتر تقویت میکند.
عشق چهره واقعی خود را در ملایمت و مهربانی آشکار میکند،
نه در لذت جویی .
22. راز عشق در مراعات حال دیگری است. هر قدر که ملاحظه حال دیگران را می کنی،
کسی را که دوست داری بیشتر ملاحظه کن.
23. راز عشق در این است که جاذبه های خود را با دیگری قسمت کنی. جاذبه نیرویی لطیف و نافذ است که از دیگری دریافت می کنی.
این نیرو تنها با بخشش رشد میکند.
24. راز عشق در ایجاد تنوع در زندگی است. نگذار که روزمرگی ها
مثل سیم های کوک نشده ساز،
نغمه زندگی عاشقانه تان را
به نوایی غم انگیز تبدیل کند.
25. راز عشق در این است که در هر فرصتی در کنار هم آرام بگیرید و افکارتان را با یکدیگر در میان بگذارید. لازم نیست برای سرگرم شدن حتما
از محرکات خارجی استفاده کنید.
قرار بگذارید که بیشتر با هم تنها باشید
تا بتوانید خودتان باشی.
26. راز عشق در این است که با زمانه کنار بیایید. مایع عشقتان را طوری نگهدارید
که بتوانید گودال هایی
را که زندگی پیش پایتان میگذارد، پرکنید.
27. راز عشق در این است که به محبوبتان قدرت و آرامش بدهید. و از او قدرت و آرامش دریافت کنید، اما نه با اصرار.
28. راز عشق در استواری است. در فصول مختلف زندگی،
عشقتان را مانند کوه بلندی استوار نگه دارید.
هتل و تفریحگاه فایرمونت یکی از مکانهای دیدنی شهر بنف در کاناداست. شهر بنف که در میان رشتهکوه راکی واقع شده نام شهری توریستی واقع در پارک ملی بنف در ایالت آلبرتا، کانادا است. این پارک ملی تحت نظارت سازمان یونسکو و یکی از قدیمی ترین هتل ها را در خود جای داده است. این در حالیست که در میان کسانی که به محیط زیست علاقمندند بعنوان محلی برای گذراندن یک تعطیلات لوکس شناخته می شود.
لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید
در صورتی که هر یک ازعکسهاباز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Pictureو یاReload Imageرا انتخاب كنید
در استان هیلونگ جیانگ در شمالشرقی چین شهری است به نام هاربین. زمستان که می رسد، این شهر هرچه کم داشته باشد از یخ و برف کم ندارد! مسوولان این شهر از این همه یخ و برف نهایت استفاده را می کنند و به تعبیری "از آب کره می گیرند"! آنها با استفاده از همین یخ و برف ها هر ساله جشنواره ای برگزار می کنند که با جذب میلیونها توریست داخلی و خارجی، منبع درآمد شهر می شود. چون شهر هاربن امسال هم میزبان جشنواره مجسمه های یخی و برفی است که علاقه مندان بسیاری را هر ساله از سراسر جهان به این شهر جذب می کند.
بناهای عظیم و غیر قابل باوری از یخ ها و برف ها در این مکان احداث شده اند که اکثر آنها از یخ های رودخانه سونگا (Songhua River) درست شده اند. در کنار این مجسمه های یخی، سرسره های یخی و جشنواره غذاهای سنتی نیز برای نشاط هر چه بیشتر این جشنواره وجود دارد. اکثر بازدیدکنندگان این جشنواره، سرمای هوای بیشتر را در شب تحمل می کنند و ترجیح می دهند در شب از این مجموعه دیدن کنند زیرا نورهای رنگارنگ درون و بیرون این مجسمه ها و بناهای یخی، زیبایی آنها را چندین برابر می کند. هوای شهر هاربن اکثر اوقات سردتر از منفی 20 درجه سانتیگراد است. این جشنواره که یکی از بزرگترین رویدادهای بین المللی از این نوع است امسال در 24 دسامبر 2011 با آتش بازی مخصوص شب سال نوی میلادی افتتاح شد و تا پایان ژانویه 2012 ادامه خواهد یافت.
دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست. برادر، خواهر ، پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد. دوستی انتخاب است. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود. با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم وسکوت کنیم. با دوستانمان میتوانیم درد دل کنیم و مهم تر آنکه می شود درد دل هم نکرد و بدانیم که می داند. از دوستانمان می توانیم پول قرض بگیریم و اگر مدتی بعد او پول خواست و نداشتیم با خیال راحت بگوییم نداریم. و اگر مدتی بعد تر دوباره پول احتیاج داشتیم و او داشت دوباره قرض بگیریم. با دوستانمان میتوانیم بگوییم: امشب بیا خونه ما دلم گرفته و اگر شبی دیگر زنگ زد و خواست به خانه مان بیاید و حوصله نداشتیم بگوییم : امشب نیا حوصله ندارم. با دوستانمان می توانیم بخندیم می توانیم گریه کنیم می توانیم رستوران برویم و غذا بخوریم می توانیم بی غذا بمانیم و گرسنگی بکشیم می توانیم شادی کنیم می توانیم غمگین شویم میتوانیم دعوا کنیم. می توانیم در عروسی خواهر و برادرش لباس های خوبمان را بپوشیم و فکر کنیم عروسی خواهر و برادر خودمان است. و اگر عزیزی از عزیزان دوستانمان مرد لباس سیاه بپوشیم و خودمان را صاحب عزا بدانیم. با دوستانمان میتوانیم قدم بزنیم می توانیم نصف شب زنگ بزنیم و بگوییم : پاشو بیا اینجا و اگر دوستمان پرسید چی شده؟ بگوییم :حرف نزن فقط بیا. و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این دنیا تنها نیستیم با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم کاری نکنیم جایی نرویم و فقط از اینکه هستند خوشحال و خوشبخت باشیم .
در روزهای پایانی سال 2011 هستیم و جشن کریسمس هم کم و بیش تا آغاز سال میلادی 2012 در کشورهای خارجی در حال برگزاری است. جشنی که به مناسبت میلاد مسیح در بیست و پنجم آخرین ماه هر سال میلادی برگزار میشود و آغازی است بر پایان یک سال ۳۶۵ روزی دیگر ...
گذشته از اتفاقاتی نظیر زلزله و سونامی ژاپن و یا عروسی سلطنتی در لندن، سال 2011 سال مردمی بود که روزها و شبهایشان را در خیابانها گذراندند، شعار سر دادند، همدردی کردند، کشته شدند و جنگیدند. سالی که نامش با "اعتراض" گره خورد و پر بود از انقلاب، جنگ، قیام و تغییرات گوناگون؛ از نخستین جرقههای انقلابهای عربی تا شعلهور شدن این جنبش در کشورهای منطقه و اعتراضات گسترده در اروپا و آمریکا. در روزهای پایانی ماه دسامبر، سایتهای خبری و فتوبلاگهای معروف و معتبر جهانی، بر حسب عادت هر ساله، برترین تصاویر خبری جهان را عرضه کردند که تصاویر زیر، بخشی از آنها را از دریچه دوربین عکاسان جهان نشان می دهد :
لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید
در صورتی که هر یک از عکسها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture و یا Reload Imageرا انتخاب كنید
طرفداران مایکل جکسون خارج از دادگاه در واکنش به حکم دادگاه در محاکمه دکتر کنراد موری
که به جرم قتل غیر ارادی پادشاه پاپ در سال 2009 متهم است.
جلسه شمارش آرای انتخابات مجلس در لوکسور مصر
افسر پلیس ضد شورش مصر در حین پرتاب گاز اشک آور بطرف معترضان در نزدیکی میدان التحریر در قاهره مصر
حضور جولیان آسانج، بنیانگذار ویکی لیکس در دیوان عالی لندن مبنی بر درخواست تجدید نظر
در برابر استرداد به سوئد برای پاسخ به اتهامات جرم و جنایت جنسی.
حرکت جالب یک مرد تایلندی در کمک به یک زن مسن در عبور از خیابانهای آب گرفته در بانکوک
اقدام خبرساز "جان پایک"، افسر آمریکایی که در جریان اعتراضات وال استریت
به سر وصورت معترضان در دانشگاه کالیفرنیا اسپری فلفل پاشید
اقدام وزارت مسکن چین در طرح توسعه شهری روستایی دولت های محلی
دیدار هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا با آنگ سان سوچی، رهبر دموکراسی خواه و طرفدار مخالفان میانمار
رئیس جمهور سابق تونس (زینالعابدین بن علی) در حال عیادت از محمد بوعزیزی، در آخرین دقایق زندگی اش. همان شخصی که خودسوزی اش آغازگر انقلاب تونس شد و به حکومت ۲۳ سالهٔ زینالعابدین بن علی پایان بخشید.
شش فضانورد آمریکایی در مرکز فضایی کندی ناسا در فلوریدا که برای ماموریت STS - 133
با فضاپیمای دیسکاوری لحظه شماری می کنند
نمایی از پورتو پرنس در 9 ژانویه 2011، در اولین سالگرد زلزله شدید هائیتی
که منجر به کشته شدن حدود 250000 نفر از مردم آنجا شد.
تصویری از Curiosity ، ساخت آزمایشگاه علمی مریخ و جدیدترین مریخ نورد ناسا که پس از آغاز ماموریت خود از مرکز فضایی کندی، فلوریدا به سوی مریخ در آگوست سال 2012 در یکی از جذاب ترین نقاط مریخ فرود خواهد آمد.
یکی از طرفداران حسنی مبارک که سوار بر شتر به جدال با معترضان دولت مصر برخاسته است.
سرکوب مواضع نیروهای وفادار به معمر قذافی توسط نیروهای ناتو پس از یک حمله هوایی
در امتداد یک جاده نزدیک بنغازی در لیبی
سونامی عظیمی که پس از زلزله قدرتمند در شمال شرقی ژاپن در حال شکل گرفتن است.
پسربچه ای که از سونامی ژاپن جان سالم به در برده و هنوز مشغول بازی در ماشین اسباب بازی اش است در حالیکه واژگونی یک ماشین واقعی در پشت سرش دیده می شود.
فضای آزاد و محلی برای استحمام دو شهروند مقیم شهرستان Kesennuma، بعد از سونامی ویرانگر ژاپن
معترضان ضد دولتی یمن که خواستار استعفای رئیس جمهور یمن علی عبدالله صالح هستند.
عکسی هوایی که خسارات وارد شده بر اثر طوفان شدید تورنادو در کارولینای شمالی آمریکا را نشان می دهد.
یک انقلابی لیبیایی در حال سیگار کشیدن در کنار راکت اندازش در حومه لیبی
ساخت خاکریزی که موجب شد تا خانه ای از طغیان رود می سی سی پی نجات یابد.
بخشی از یک گروه دختران Pujie در خارج از تئاتر ملی در حال اجرای یک حرکت مفهومی اجتماعی در تایپه تایوان
تصویری بی سابقه از شاتل فضایی آتلانتیس که از بالای جو زمین در حال ورود به ایستگاه فضایی بین المللی است.
جنگجویان لیبیایی در طرابلس بر روی سر مجسمه معمر قذافی در ۲۳ آگوست ۲۰۱۱
ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه در یک اردوگاه تابستانی جوانان گروه طرفدار کرملین در شمال مسکو
معترضان وال استریت در شهر نیویورک در 17 سپتامبر 2011
سقوط هواپیمای متعلق به دوران جنگ جهانی دوم در یک مانور نمایشی در آمریکا
که علاوه بر کشته شدن خلبان به بیش از 70 نفر از تماشاچیان آسیب رساند
آخرین مراسم گاوبازی در بارسلونای اسپانیا که مطابق قانون در تاریخ 25 سپتامبر 2011
گاوبازی در اسپانیا دیگر ممنوع شد.
یک زن پاکستانی آواره سیل در حیدرآباد پاکستان که شاهد بی خانمان شدن
صدها هزار نفر و تخریب میلیون ها هکتار مزارع کشاورزی بوده است.
در دهمین سالگرد ۱۱ سپتامبر و ادای احترام پدری که فرزندش را
در این جریان از دست داده در کنار بنای یادبود قربانیان حادثه
حرکت جالب هیت له برون جیمز ستاره کلاسیک بسکتبال آمریکا در فلوریدای جنوبی برای معرفی پسرش
تصویری از کیم ایل سونگ بنیانگذار کره شمالی، محصور مابین ساختمان هایی در پیونگ یانگ
نیروهای نجات در مناطق جنوب شرقی ترکیه که پس از گذشت 46 ساعت از زلزله،
نوزادی زنده را در زیر آوار بیرون آورده اند
کودکی که در 21 اکتبر 2011 در هندوراس به دنیا آمد و از سوی صندوق جمعیت سازمان ملل متحد
او را هفت میلیاردمین نفر روی زمین نام نهادند
حادثه دلخراش در مسابقه اتومبیلرانی ایندی در لاس وگاس و مرگ راننده بریتانیایی
لوگوی جدید شرکت اپل که همزمان با مرگ استیو جابز توسط یک دانشجوی رشته طراحی اهل هنگ کنگ
طراحی شد و روزنامه هایی از آمریکا و آلمان برای خرید حق امتیاز این لوگو با او وارد مذاکره شدند.
بازآفرینی مدرن نقاشی میکلانژ، این بار در لندن در جریان یک مسابقه روباتیک،
که یک دانشجوی دانشگاه بولونیا در حال تعامل با دست یک روبات دیده می شود.
اقیانوسی که با رنگ خون موج می زند ... شکار نهنگ های خلبان در جزایر فارو دانمارک
هر ساله و در پایان ماه نوامبر بطرز فجیهی انجام می شود
نمایی از خودروهای غرق شده کارخانه هوندا در شرکت های موجود در
شهرک های صنعتی استان مرکزی تایلند پس از وقوع سیل ویرانگر
در اقدامی عجیب و تماشایی یك كرگدن 1400 كیلویی را برای نجات از دست شكارچیان با یك هلیكوپتر به مسافت 24 كیلومتر بر فراز تپه های آفریقای جنوبی به پرواز در آوردند تا این جانور وحشی را به منطقه امنی انتقال دهند.
لقمان حکیم، غلام سیاهی بود که در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت، ولی از دلی روشن، فکری باز و ایمانی استوار برخوردار بود. او که در آغاز جوانی برده ای مملوک بود، به دلیل نبوغ عجیب و حکمت وسیعش آزاد شد و هر روز مقامش اوج گرفت تا شهره ی آفاق شد. او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد. بیشتر وقت خود را در همنشینی با فقها و دانشمندان و پادشاهان می گذراند و مسئولیت خطیر آنها را گوشزد می کرد و آنها را از کبر و غرور برحذر می داشت و خود نیز از احوال ایشان عبرت می گرفت و در این میان فرزند برومند لقمان که نظر پدر را به خود معطوف داشته بود، بیشتر مورد خطاب او قرار می گرفت. هرچند نصایح لقمان بیشتر جنبه عمومی داشت و سعی لقمان بر این بود که در مناسبت های مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد که در این رابطه گوشه ای از این پندها را در این ایمیل مرور می کنیم :
۱. فرزندم هیچ کس و هیچ چیز را با خداوند شریک مکن. ۲. با پدر و مادرت بهترین رفتار را داشته باش. ۳. بدان که هیچ چیز از خداوند پنهان نمی ماند. ۴. نماز را آنگونه که شایسته است بپادار. ۵. اندرز و نصیحت دیگران را فراموش مکن. ۶. از بدان انتظار مردانگی و نیکی نداشته باش. ۷. از مردم روی مگردان و با آنها بی اعتنا مباش. ۸. با غرور و تکبر با دیگران رفتار مکن. ۹. در مقابل پیش آمدها شکیبا باش. ۱۰. بر سر دیگران فریاد مکش و آرام سخن بگو. ۱۱. از طریق اسماء و صفات خداوند او را بخوبی بشناس. ۱۲. به آنچه دیگران را اندرز می دهی خود پیشتر عمل کن. ۱۳. سخن به اندازه بگو. ۱۴. حق دیگران را به خوبی ادا کن. ۱۵. راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار. ۱۶. به هنگام سختی دوست را آزمایش کن. ۱۷. با سود و زیان دوست را امتحان کن. ۱۸. با بدان و جاهلان همنشینی مکن. ۱۹. با اندیشمندان و عالمان همراه باش. ۲۰. در کسب و کار نیک جدّی باش. ۲۱. بر کوته فکران و ضعیف عنصران اعتماد مکن. ۲۲. با عاقلان ایماندار مدام مشورت کن. ۲۳. سخن سنجیدۀ همراه با دلیل را بیان کن. ۲۴. روزهای جوانی را غنیمت بدان. ۲۵. هم مرد دنیا و هم مرد آخرت باش. ۲۶. یاران و آشنایان را احترام کن. ۲۷. با دوست و دشمن، خوش اخلاق باش. ۲۸. وجود پدر و مادر را غنیمت بشمار. ۲۹. معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار. ۳۰. کمتر از درآمدی که داری خرج کن. ۳۱. در همۀ امور میانه رو باش. ۳۲. گذشت و جوانمردی را پیشه کن. ۳۳. هر چه که می توانی با مهمان مهربان باش. ۳۴. در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار. ۳۵. بهداشت و نظافت را هیچگاه فراموش مکن. ۳۶. هیچگاه دوستان و هم کیشان خود را ترک مکن. ۳۷. فرزندانت را دانش و دینداری بیاموز. ۳۸. سوارکاری و تیراندازی و ... را فراگیر. ۳۹. در هر کاری از دست و پای راست آغاز کن. ۴۰. با هر کس به اندازۀ درک او سخن بگو. ۴۱. به هنگام سخن متین و آرام باش. ۴۲. به کم گفتن و کم خوردن و کم خوابیدن خود را عادت بده. ۴۳. آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند. ۴۴. هر کاری را با آگاهی و استادی انجام بده. ۴۵. نا آموخته استادی مکن. ۴۶. با ضعیفان و کودکان سرّ خود را در میان نگذار. ۴۷. چشم به راه کمک و یاری دیگران مباش. ۴۸. از بدان انتظار مردانگی و نیکی نداشته باش. ۴۹. هیچ کاری را پیش از اندیشه و تدبر انجام مده. ۵۰. کار ناکره را کرده خود مدان. ۵۱. کار امروز را به فردا مینداز. ۵۲. با بزرگتر از خود مزاح مکن. ۵۳. با بزرگان سخن طولانی مگو. ۵۴. کاری مکن که جاهلان با تو جرأت گستاخی پیدا کنند. ۵۵. محتاجان را از مال خود محروم مگردان. ۵۶. دعوا و دشمنی گذشته را دوباره زنده مکن. ۵۷. کار خوب دیگران را کار خود نشان مده. ۵۸. مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده. ۵۹. با خویشاوندان قطع خویشاوندی مکن. ۶۰. هیچگاه پاکان و پرهیزکاران را غیبت مکن. ۶۱. خودخواه و متکبر مباش. ۶۲. در حضور ایستادگان منشین. ۶۳. در حضور دیگران دندان پاک مکن. ۶۴. با صدای بلند آب دهان و بینی را پاک مکن. ۶۵. به هنگام خمیازه دست بر دهان خویش بگذار. ۶۶. حالت خستگی را در حضور دیگران ظاهر مکن. ۶۷. در مجالس انگشت در بینی مینداز. ۶۸. کلام جدی را با مزاح آمیخته مکن. ۶۹. هیچکس را پیش دیگران خجل و رسوا مکن. ۷۰. با چشم و ابرو با دیگران سخن مگو. ۷۱. سخن گفته شده را تکرار مکن. ۷۲. از شوخی و مزاح خود کمتر کن. ۷۳. از خود و خویشاوندان نزد دیگران تعریف مکن. ۷۴. از پوشیدن لباس و آرایش زنان پرهیز کن. ۷۵. از خواسته های نابجای زن و فرزندان پیروی مکن. ۷۶. حرمت هر کس را در حد خود نگاه دار. ۷۷. در بد کاری با اقوام و دوستان همکاری مکن. ۷۸. از مردگان به نیکی یاد کن. ۷۹. از خصومت و جنگ افروزی جدّا پرهیز کن. ۸۰. با چشم احترام به کار دیگران نگاه کن. ۸۱. نان خود را بر سفره ی دیگران مخور. ۸۲. در هیچ کاری شتاب مکن. ۸۳. برای جمع آوری بیش از حد مال و ثروت حرص مخور. ۸۴. به هنگاه خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو. ۸۵. از پیش دیگران غذا و میوه بر مدار. ۸۶. در راه رفتن از بزرگان پیشی مگیر. ۸۷. سخن و کلام دیگران را قطع مکن. ۸۸. به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مکن. ۸۹. در حضور مهمان بر کسی خشم مگیر. ۹۰. مهمان را به هیچ کاری دستور مده. ۹۱. با دیوانه و مست سخن مگو. ۹۲. برای کسب سود و دوری از زیان آبروی خود را مریز. ۹۳. در کار دیگران کنجکاوی و جاسوسی مکن. ۹۴. در اصلاح میان مردم هیچ گاه کوتاهی مکن. ۹۵. ادب و تواضع را هیچگاه فراموش مکن. ۹۶. با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش. ۹۷. بر آرزو ها و خواسته های خود غالب باش. ۹۸. خدمتکاری بزرگان و همکاری با مستمندان را فراموش مکن. ۹۹. با بزرگان با ادب و با کودکان مهربان باش. ۱۰۰. با دشمنان مدارا کن و در مقابل جاهلان خاموش باش. ۱۰۱. در مال و مقام دیگران طمع مکن. ۱۰۲. از رفت و آمد و مال و مرام و مسلک خویش کمتر بگو. ۱۰۳. بجز خداوند هیچ کس و هیچ چیز را فرمانروا و فریادرس خویش مشمار. ۱۰۴. عمر و روزی با حساب و کتاب است، پس مترس و طمع مکن. ۱۰۵. عمر را برای عمل و عبادت و پاکی و پرهیزکاری غنیمت بدان. ۱۰۶. اگر بهشت را می طلبی از فساد و ستم و گردن کشی پرهیز کن. ۱۰۷. سرچشمه ی زشتی ها را دنیا پرستی و مستی و نادانی بدان. ۱۰۸. بجز در حق و راستی بندگان خدا را بندگی و فرمانبری مکن. ۱۰۹. خود را با ستم سلاطین شریک مگردان. ۱۱۰. دنیای دیگر را به دست فراموشی مسپار.
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نهایت بینهایت و آدرس sakhi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.